یک مطالعات روانی اینها کردند که آیا چطور ممکن است که دست بیابند به این مخازن عظیمی که در این ممالک هست. در ممالک اسلامی، آیا چه بکنند که این مخازن با سهولت به دستشان بیاید و مواجه با یک مخالفتهایی، مواجه با یک زد و خوردهایی نشود. یک مطالعات زیادی هم در این باب اینها کردهاند، و به [این نکته] رسیدند در ممالک اسلامی، دو چیز را دیدند که این اگر باشد، ممکن است که سد راه آنها باشد: یکی اصل اسلام، اگر اسلام به آن طوری که هست و به آن طوری که خدای تبارک و تعالی اسلام را تاسیس کرده، اگر به آن طور اسلام پیاده بشود، فاتحه مُسْتَعْمِرین خوانده میشود. این راجع به اسلام، که فکر کردند برایش. یکی هم روحانیت اسلام، که اگر اینها قوه داشته باشند و اینها آن طوری که بایدْ مقتدر باشند در این بلاد، باز هم [استعمارگران] نمیتوانند آن طوری که میخواهند استفاده بکنند. اینها با تمام ملت سر و کار دارند و در بین ملت اگر قدرت داشته باشد کسی، اینها هستند، که در همه ملت ممکن است قدرت داشته باشند. در صدد برآمدند که این دو تا سد را به هر جور هست بشکنند؛ یعنی کاری بکنند که خود ملتهای اینها، هر جمعیتی که هستند، در هرجا که هستند، این دو تا سد را با دست خود [بشکنند] اینها. به واسطه تبلیغاتی شروع کردهاند از زمانهای قدیم، با این تبلیغاتشان این دو تا سد را که احتمال قوی میدادند که اگر استعمار و منافع استعماری، مواجه با خطر بشود این دو تا سد است که خطر است، دیگر باقیاش خطر به آن طور نیست.