همه این تبلیغات هم که دارند میکنند، همه برای این است که، میدانند قضیه چه قضیه بزرگی بوده است و باید چه جوری با آن مقابله کرد، ابتدایش با اینکه سکوت کنند. این سکوت نه این است که ندانند، آنهایی که باید بدانند میدانند، سرانی که در دنیا هستند، ابرقدرتها، آنها میدانند، خبرگزاریهایی که اینجا دارند، مسائل را آن طوری که هست اطلاع میدهند، لکن یک وضع دیگری هم برای تبلیغاتی درست میکنند، نه اینکه ندانند، مسائل را میدانند. میدانند که بعد از این همه تبلیغاتی که کردند، این همه تهدیداتی که کردند، حتی کاخ سفید تهدید کرد ایران را، ملت ایران همه این تهدیدات را توی خیابانها گذاشت و از رویش عبور کرد. آنها میفهمند قضیه را، و الآن در فکر ایناند که از چه راه دیگر پیش بیایند. اینها خیال میکردند که اختلاف میتوانند ایجاد کنند در ایران، هی دامنزدند به اینکه هی اختلاف است، هی اختلاف است، سران با هم اختلاف دارند، مردم دیگر خسته شدند رو به اختلاف رفتند، خیال میکردند با دعوت به اختلاف، مردم اختلاف پیدا میکنند. یک وقت چشمهای بستهشان را باز کردند و دیدند که ایران یکپارچه قیام کرد. یکدفعه از خواب بیدار شدند که چه بود قضیه، الآن متحیرند که چه بود قضیه و باید چه کرد. اختلافی که آنها خیال میکردند، ما که میدانستیم نیست قضیه چیزی، لکن آنها میخواستند با همین کلمه، اختلاف درست کنند. تبلیغ به «اختلاف»، خیال میکردند اختلاف درست میکند. تبلیغ به اینکه «مردم دیگر خسته شدند از جنگ»، این خستگی ایجاد میکند؟