برنامه آنها- خارجیهایی که میخواهند استفاده از ما ببرند- این است که نگذارند انسان پیدا بشود و بهتر از همه چیز این است که نیروی جوانی را منحرف کنند از آن راهی که باید برود، بِکشندش به طرف فحشا؛ بِکشندش طرف سینمایی که آن برنامههای فحشایی را داشت. این از صبح که بیدار بشود تا پیچ رادیو را باز بکند موسیقی؛ تا تلویزیون را نگاه بکند آن مناظر بد و باز گوش و چشمش را مشغول کند. تا از منزل بیرون بیاید، راهش راه این باشد که یا اطراف دریا برود و آن بساط، یا دنبال مراکزی که مهیا شده و آسانش کردهاند و ارزانش کردهاند برود؛ و عادتش بدهند به این مسائلی که شَهوی است، به این مسائلی که مغز انسان را فاسد میکند، و همه مطلب این است که نگذارند تفکر کند در اموری که احتیاج به آن دارد، اگر جوانهای ما این طور عادت کردند که دائماً اذهانشان مشغول شد به آن چیزهایی که در سینما به آنها نشان دادهاند و آن چیزهایی که از رادیو شنیدهاند و آن چیزهایی که در خارج برایشان مهیا کردهاند، اینها تمام افکارشان متوجه به همان مسائل میشود، مسائل شَهَوی. شب که منزلش میرود با فکر همان مسائل در رختخوابش میرود، شب هم خواب اگر ببیند همان مسائل را خواب میبیند. وقتی هم بیدار میشود، اول چیزی که در ذهنش وارد میشود همان مسائل است. وقتی هم میرود سراغ یک کاری و اشتغالی، حواسش آنجاست تا کیْ وقتش بشود که برود سراغ آن مسائل، یک همچو موجودی نمیتواند در مسائل جدی فکر کند.