باید قبول کنیم یک کسی که قبلًا هم- فرض کنید که- عاصی بوده، این آدم حالا مسلمان است، و به او ترتیب اثر اسلام را بدهیم، اما نمیتوانیم جهاتی که داریم [به او بسپاریم] مثلًا فرض بفرمایید؛ یک دزدی بوده، حالا آمده توبه کرده، خوب، دزد توبه کرده، قبول است توبهاش. اما میتوانید شما مالیّات، آن چیزتان را، سرمایههایتان را دست این بدهید و بپرسید به این؟ نه، عُقَلایی نیست. برای اینکه ممکن است این دزد برای اینکه سرمایه دستش بیاید، بیاید توبه کند! ما هم که علم غیب نداریم، ما موظفیم که در ظاهر قبول کنیم. دزد نه، الآن توبه کرده است. حتی اگر یک توبهای کرد که همه ظواهرش هم درست بود، اقتدا هم به او بکنیم در نماز، اما نمیتوانیم ما یک چیزی که امانت لازم است در آن، دیانت لازم است در آن، دست این بدهیم. بدتر از همه همین مجلّات است، و همین مطبوعات است، و همین رادیو و تلویزیون است و همین چیزهایی است که برای تربیت جامعه است. یک نفر آدم قبلًا- فرض کنید- انحراف داشته، کمونیست بوده، حالا آمده میگوید که من دیگر برگشتم و خیر، حرفهای آنها درست نبوده، من برگشتم.
بسیار خوب، شما برگشتید حالا آمدید باشد، اما نمیتوانیم ما این را در رادیو و تلویزیون راهش بدهیم که تو برو و مردم را تربیت بکن! ممکن است این کمونیست باز هم باشد لکن برای خاطر اینکه ما را بازی بدهد آمده این را گفته. ما مکلّفیم به اینکه در ظاهر با او اعمال مسلمانی- فرض کنید- بکنیم. در صورتی که در عقیده کمونیست نشده باشد، آن مسئله دیگری است. اما نمیتوانیم ما یک چیزی که میخواهیم تربیت کنیم بچههای خودمان را، یک معلّمی که کمونیست بوده است، الآن آمده میگوید نخیر، من بسیار مسلمانم، و پیش ما نماز هم میخواند و روزه هم میگیرد، و بیشتر از شما و دیگران هم به آداب اسلامی تقیُّد دارد. بسیار خوب، شما مسلمان، بیایید بین مردم باشید، کسی کاری به شما ندارد. اما نمیتوانیم ما این را معلّم بچههایمان قرار بدهیم. برای اینکه، معلّم بچهها را ما باید مطمئن باشیم که این منحرف نمیکند بچههای ما را. نمیتوانیم ساده دلی به خرج بدهیم که خوب، حالا این آدم، اسلام گفته قبول کنید شما، ما هم قبول کردیم. اما اسلام نفرموده حالا که قبول کردید مقدّرات خودتان را دست این هم بدهید.