مع الأسف در بين خود جمعيتهاى اسلامى، جمعيت شرقى، در مملكت ما، در مملكت شما، موجودهايى هستند كه يا باورشان آمده است حرفهاى اينها را، كه [بايد] آدم بگويد اينها بسيار عقب ماندهاند از حيث افكار. يا باورشان نيست، لكن براى آنها كار مىكنند كه بايد بگوييم خيانتكارند. در بين ما هست در بين شما هم هست افرادى كه همان مسائلى كه آنها مىخواهند، همان مسائلى كه در غرب گفته مىشود، آنها در بطن جامعه خودشان طرح مىكنند و مىگويند، همان طورى كه مطبوعات امريكا مطبوعاتى [است] كه تحت نظر مستقيم صهيونيسم هستند، همان مطالبى را كه آنها مىنويسند، نويسندههاى ما بعضيشان، و گويندههاى ما بعضيشان همان مسائل [را مىنويسند.] در ممالك شما هم هست.
ممالك شرق، ممالك اسلامى، تا اسلام را نيابند، نمىتوانند زندگى شرافتمندانه بكنند. مسلمين بايد اسلام را پيدا كنند. اسلام از دستشان فرار كرده بود. ما الآن اسلام را نمىدانيم چيست. اين قدر به مغز ما خوانده است اين غرب و اين جنايتكارها، كه اسلام را ما گُمَش كرديم. تا اسلام را پيدا نكنيد نمىتوانيد اصلاح بشويد. از آن مركز، كه كعبه معظّمه است و مركز اجتماع مسلمين است در هر سال، گرفته تا آخر بلاد مسلمين، اسلام گُم است پيششان، نمىدانند چيست. و لهذا مسلمين جمع مىشوند در مكه معظّمه، در يك محلى كه خداى تبارك و تعالى آن محل را قرار داده براى اجتماع مسلمين، اجتماع معنوى مسلمين جمع مىشوند و نمىدانند چه مىكنند؛ استفاده اسلامى از آن نمىكنند. يك همچو مركز سياسى را متبدلش كردند به يك امورى كه اصلًا غفلت از همه مسائل مسلمين [است.] بايد اسلام را پيدايش كنند. مسلمين اگر حج را پيدا كنند، اگر آن سياستى كه در حج به كار رفته است از طرف اسلام، همان را پيدا كنند، كافى است براى اينكه استقلال خودشان را پيدا بكنند، ولى مع الأسف ما گم كرديم اسلام را. آن اسلامى كه الآن دست ماست كه بكُلّى از سياست جدايش كردند؛ سرش را بريدند. آن چيزى كه اصل مطلب است از آن بريدند و جدا كردند، و ما بَقيش را دست ما دادند. همان ما را به اين روز نشانده است كه ما نمىشناسيم سَرِ اسلام را، ما نمىشناسيم. ما تا پيدا نكنيم اسلام را، تا همه مسلمين پيدا نكنند اسلام را، نمىتوانند به مَجْد خودشان برسند.