کسانى كه از آنها هستند يا افكارشان آن نحو افكار است يا- به اصطلاح- خودشان صلاح ملت را مىدانند، كه وابسته باشد. خوب، هستند اشخاصى كه متدين هم هستند، نمازخوان هم هستند، شايد نماز شب هم مىخوانند، اما افكارشان اين طورى پرورش يافته؛ يعنى، از بچگى به گوش اينها خواندهاند كه اين كشورهاى ضعيف بدون وابستگى يا به اين طرف يا به آن طرف، بدون اين، برايشان امكان استمرار حيات نيست! وقتى هم وارد شدند در مدرسه، توى مدرسه اين را به گوششان خواندهاند. وقتى هم وارد شدند در جامعه، هى اين در گوششان خوانده شده است، در روزنامهها تبليغ شده است، در مجلات تبليغ شده است، همه جا اين مطلب پيش آمده است كه شما خودتان نمىتوانيد خودتان را اداره كنيد. اگر از دامن شرق فرار كنيد، به دامن غرب بايد پناهنده بشويد! اين اشخاص متدينى هم كه نمازخوان هم هستند، متدين هم هستند، لكن اين معنا در ذهنشان هست كه چون شوروى الحاد ذاتى دارد و اصلًا مبدئى قبول ندارد، ما اگر از او فرار كنيم و ناچاريم [با] يك جايى پيوند حاصل كنيم، بايد به طرف غرب برويم، و حالا امريكاست. اينها نه اينكه غرضشان اين است كه- مثلًا- يك صدمهاى به اسلام وارد بشود، نه، اصلًا اين طورى پرورش پيدا كردهاند؛ فكرشان اين طورى است؛ صلاح را اين مىدانند.