قضا در اسلام از حیث اهمیت شاید در ردیف اول مسائل اسلام، و تعبیراتی هم که در لسان ائمه شده است، کشف از اهمیت بسیار میکند. و امیر المومنین- علیه السلام- به شریح میفرمایند که: یا شُرَیْحُ! قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لا یَجْلِسُهُ الّا نَبِیٌّ اوْ وَصِیّ نَبِیٍّ اوْ شَقِیٌّ. یا نبی باید متکفل قضا باشد و یا وصی نبی. یعنی کسی که نبی به او سفارش کرده باشد، از این دو که گذشت شقی است. یا مثلًا گفته شده است، اگر کسی نسبت به دو درهم قضاوت ناحق کند کافر است. قضاوت در اسلام که حفظ حقوق ناس است و حقوق ناس است و حقوق الله، دو صورت دارد: یک صورت قضاوتی که قاضی مستقل در قضاست. یعنی قاضی که در اسلام استقلال قضایی دارد، شرایط سنگینی دارد که من در ایران افراد کمی را سراغ دارم که حائز چنین شرایطی باشند. مجتهد عادل بر جهات قضا که در همه جهات بیطرف باشد.
پیش او رئیس جمهور و یک کارگر ساده فرق نکند. این از اموری است که قاضی مطلق باید دارا باشد. و من هم کم سراغ دارم. یعنی در حوزههای علمیه هم کم سراغ دارم.