درست الآن آن نقشهای که اول بود به یکجور دیگر [دنبال میشود]. اوّلی که رضا خان آمد، آن نقشهای که آن وقت بود برای جدا کردن این قوا از هم، دانشگاه را از مدارس دینی، بازار را از اینها هر دو، کشاورزها را از همه، همه را علی حده علی حده، احزاب سیاسی زیاد درست میکردند، جبهههای مختلف درست میکردند، همه برای این بود که نبادا یکوقت اینها با هم مجتمع بشوند. آن وقت احساس نکرده بودند، لمس نکرده بودند مطلب را؛ لکن به طور کلی میدانستند، میفهمیدند این مطلب را، میخواستند این کار بشود. بعد که این نهضت الهی پیدا شد، این گروههای مختلف با هم جمع شدند و یک گروه پیدا شد. دیگر صحبت از این گروههای دیگر نبود. همه یک گروه اسلامی بودند.