نمىگذارند كه اين ملت به حال خودش باشد؛ خودش را پيدا بكند؛ بفهمد كه خودش جزو عالم است؛ اين طرف دنيا و اين شرق هم جزو يك ممالك مترقى بوده است؛ و ما به اين حال رسانديم آن را؛ و غربيها ما را به اين حال رساندند. كتابهاى شيخ الرئيس حالا هم شايد در دانشگاههاى آنها تدريس مىشود؛ استفاده از آن مىشود. ما آن چيزى كه داشتيم كنار گذاشتيم؛ آن چيزى هم كه آنها داشتند نتوانستيم پيدا بكنيم. يك «ليك موش» از كار درآمديم!
يك چيزى كه نه شرقى و نه غربى و نه اسلامى و نه اروپايى، هيچى نيست. بله شرقى هستيم به معناى همان «شرقى استعمارى». غربى هم هستيم به همان «غربى استعمارى». از اين بايد بيرون برويم. مادامى كه اين مرض را ما داريم، اين مرض نمىگذارد يك حال صحتى براى ما پيدا بشود. از اين مرض بايد بيرون بياييم.