از تفرقات، از این افتراقها، پرهیز کنید. من همه را دارم میگویم، من خطابم به هر جا [ست که] برسد صدایم. معنا ندارد امروز در یک مملکتی که فتحش نیمه کاره است، احزاب مختلف بگذارند استقرار پیدا بکند، بعد هر کاری میخواهند بکنند. بگذارند ما درست مستقر بشویم، اقتصادمان درست بشود، زراعتمان درست بشود، لا اقل دستمان دراز نباشد برای دیگران که گندم بده، جو بده، چه بده! همه چیزمان را از دیگران بگیریم. بگذارید اینها یک قدری درست بشود. اگر شما خدا را میشناسید، برای خاطر خدا، اگر شما ملت را دوست دارید، برای خاطر ملت، اگر کشورتان را میخواهید، برای خاطر کشور. بازی نخورید از این یک مشتی که دارند کاری میکنند که همه چیز ما به باد برود. تا میتوانستند نمیگذاشتند کسی زراعت درست بکند؛ بعدش نمیگذاشتند کسی زراعتش را بردارد، حالا که برداشت کردهاند آتش میزنند! اینها دلشان برای ملت سوخته؟ ارزاق یک ملتی را این طور دارند به باد میدهند، آن وقت میگویند که ما «ملّی» هستیم! ما با ملت آشنا هستیم. نیست مطلب این طور، بازی نخورند این جوانهای عزیز ما اینهایی که قصدشان است که خدمت بکنند، لکن راه را نمیدانند. دست بردارند اینها از این متفرق شدن و گروه گروه درست کردن.