امروز روزی است که کلمه «وحدت» برای ما فایده ندارد؛ عمل وحدت لازم است. من هم هی میگویم وحدت، [اما] اگر بنا باشد که من مخالفت کنم با دیگران، یک کلمهای است؛ یک ریایی است و بیشتر نیست. فکر این مطلب را بکنید، خودتان بنشینید فکر بکنید. [با] رفقای دیگر، آنهایی که اعتقادشان این است که میخواهند خدمت بکنند به کشور، اعتقادشان این است که میخواهند خدمت بکنند به این ملت، با آنها تفاهم بکنید؛ بگویید اگر خدمت میخواهید بکنید، چرا گروه گروه میشوید؟ همه خدمت بکنید.
گروه گروه شدن معنایش این است که من میخواهم برای خودم بکِشم؛ آن میخواهد. برای خودش بکشد و اظهار وجود میکند. آقا، ما نمیتوانیم در مقابل اسلام اظهار وجود بکنیم. اشتباه است این! جز این معنی که یک تشتّتی پیدا بشود و یک اختلافاتی پیدا بشود و یک- عرض میکنم که- تاخیری نهضت را عقب بیندازد. شما خیال نکنید این پیش نمیرود، پیش میرود ان شاء الله. لکن عقب میرود با اختلافاتی که پیدا بشود و اشخاص روشنفکر، اشخاص صاحب قلم، اشخاص صاحب اطلاع و فکر، اینها آدم بعضیشان را میبیند که قلمها را برمیدارند هر چه دلشان میخواهد مینویسند، و موجب تشتت میشوند. همین هم که میگویند وحدت، وحدت، وحدت، همینها وقتی که قلم دستشان میگیرند و مطلب مینویسند، یک وقت دیدیم که حمله کردند به یک مسئلهای از مسائل که مردم به آن مساله علاقهمند هستند و ایجاد اختلاف میکنند. چرا باید این طور باشد؟! اگر اینها واقعاً راست میگویند که ما مملکت را میخواهیم، ملت را میخواهیم، استقلال را میخواهیم، چرا باید این طور باشد که قلمهایشان بر خلاف مسائلی است که ادعا میکنند؟! اولِ کلام میگویند باید این مملکت با هم متحد باشد، آخر کلامشان میبینید که یک کلمهای گفته است که اسباب تشتت میشود!