آنها یک چنین نقشههایی دارند که همان نقطهای که نقطه قدرت ملت است. همان را هدف قرار بدهند و از دستش بگیرند. دو چیز نقطه قدرت بود: یکی وحدت کلمه اینها. و یکی هم جمهوری اسلامی میخواهیم. اسلام- این قدرت معنوی- تا توانستند راجع به جمهوری اسلامی مخالفت کردند، جمهوری باشد، اسلامش دیگر میخواهیم چه کنیم!! جمهوری دمکراتیک باشد، اسلامش نباشد. آخرش که آن خوب خوبهاشان صحبت میکرد، جمهوری اسلامی دمکراتیک. ملت ما این را قبول نکرد. گفتند ما همان، آنکه ما میفهمیم اسلام را میفهمیم. از جمهوری هم میفهمیم چیست؟! اما دمکراتیکی که در طول تاریخ، پیراهنش عوض کرده، هر وقت یکی را. الآن این دمکراتیک در غرب یک معنا دارد و در شرق یک معنا دارد و افلاطون یک چیزی میگفت و ارسطو یک چیزی میگفته. این را ما نمیفهمیم. ما یک چیزی که نمیفهمیم چه ادعایی داریم که ذکرش بکنیم و رای نمیتوانیم به آن بدهیم. آنی که میفهمیم، ما اسلام را میدانیم چی هست. یعنی میدانیم که یک رژیم عدل است. البته نه اینکه میدانیم، خوب ما که اسلام را نمیدانیم واقعاً، رژیم عدل است میدانیم. این عدالت است در آن حکامی که در صدر اسلام بودند. مثل علی بن ابی طالب فهمیدیم چکاره است، چه میکند. و جمهوری هم معنایش را میفهمیم که باید ملت رای بدهند. اینها را قبول داریم. اما آن دمکراتیکش را، حتی پهلوی اسلامش بگذارید، ما قبول نداریم. علاوه من این را در یکی از حرفهایم گفتم که اینکه ما قبول نداریم برای اینکه این اهانت به اسلام است. شما این را پهلویش میگذارید معنایش این است که اسلام دمکراتیک نیست. و حال آنکه از همه دمکراسیها بالاتر است اسلام. از این جهت ما این را قبول نمیکنیم. اصلًا شما پهلوی این بگذارید، مثل این است که بگویید که جمهوری اسلامی عدالتی. این توهین به اسلام است برای اینکه عدالت متن اسلام است. از این جهت این را هم ملت ما قبول نکردند.