ارزشهای انسانی در اوقات عادی معلوم نمیشود. در اوقاتی که آرام است یک کشور و به طور عادی زندگی را میگذرانند، ارزش اشخاص و ارزش گروهها معلوم نمیشود.
در آن اوقات شاید همه کس مدّعی باشد، مدّعی ارزش، مدّعی انقلابی بودن. و ارزش اشخاص و ارزش گروهها بعد از انقلاب و پیروزی نمیتواند تحقّق پیدا بکند و عرضه شود؛ برای اینکه بعد از پیروزی هم گروههای مختلف میآیند و همه اظهار بستگی میکنند و همه اظهار انقلابی بودن. گروههایی از اطراف برای استفاده و برای چیدن میوه از باغِ حاضرِ انقلاب جمع میشوند؛ و گاهی هم یا بسیاری از اوقات هم، این گروهها، این اشخاص که برای میوه چیدن آمدهاند، حاضر نیستند که صاحب باغ هم با آنها شرکت کند! دربست همه چیز را برای خودشان میخواهند. شما بعد از انقلاب شاهد بودید که گروههایی عرض وجود کردند و اشخاصی، و همه به صورت انقلابی وارد شدند و خواستند که در این انقلاب بهرهبرداری کنند. و مع الاسف خود صاحب باغها را هم به عنوان شریک نشناختند. آن روز، ارزش اشخاص، مردان و گروهها ثابت میشود و نمایش پیدا میکند که روز سختی است و روز مرگ است.