اگر يك مملكتى بخواهد مستقل باشد، اول شرط اين است كه احتياج نداشته باشد به غير، اگر احتياج داشت كه نمىتواند مستقل باشد. احتياج، خودش يك بستگى [سياسى] است. اگر يك روزى آن كسى كه ما به او محتاج- فرض كنيد- باشيم، يك روزى جلويش را بگيرد، خوب ما بايد تسليمش بشويم. ما بايد كارى بكنيم كه مستقل بشويم. كارى بكنيم كه محتاج نباشيم؛ اين هم به اين است كه دانشگاهى بنايش را بر اين بگذارد كه در دانشگاه خودش كارى بكند كه آن مقدارى كه مملكت خودش محتاج [است] بتواند آن مقدار را درست بكند. عار است براى يك مملكتى كه خارج از طب او استفاده كرده، حالا هر كس هر چه مىشود از اينجا پا شود برود به لندن پيش دشمنهاى ما. پيش آن كه الآن دشمن ما را در آنجا دارد حفاظت مىكند؛ امريكا. پيش آن كه دشمن بزرگ ما را دارد حمايت مىكند و پشتيبانى از او مىكند و توطئهگرى مىكند. عار است براى ما كه مريضهاى ما بروند در يك چنين مملكتى كه آن طور هستند. ما بايد اطبّايمان در خود مملكت تربيت بشوند، مأيوس نباشند از اينكه ما نمىتوانيم، اين قدر خودشان را نبازند.