شما حدود آزادی را، برای آن چیزی قائل نیستید. شما بیبند و باری را «آزادی» میدانید. شما فساد اخلاق را آزادی میدانید. شما فحشا را آزادی میدانید. ما شما را آزاد گذاشتیم، و خودتان را به فحشا کشیدید؛ به بدتر از فحشا کشیدید، آبروی خودتان را بردید پیش ملت. ما شما را آزاد گذاشتیم، و قلمهای مسموم شما توطئه گران مملکت ما را میخواست به باد بدهد؛ با اسم دمکراتی، با اسم آزادیخواهی، با اسم روشنفکری؛ با اسمهای مختلف. خائنان در این مملکت با دست باز شروع کردند به فعالیت و توطئهچینی. همین خائنها غائلههای کردستان را به وجود آوردند. و همین خائنها هستند که برای توطئه گرها عزا میگیرند. آنهایی که جوانهای ما را سر بُریدند حرفی نیست؛ آنهایی که جنایتکاران را قصاص میکنند برایشان [نوحه] میگیرند؟! ما که میخواهیم مملکت خودمان را از دست جنایتکاران، از دست خیانتکاران، از دست چپاولگران، نجات بدهیم، ما سلب آزادی کردیم! البته آزادی که منتهی بشود به فساد، آزادیی که منتهی بشود به تباهی ملت، به تباهی کشور، آن آزادی را نمیتوانیم بدهیم. آن آزادیی است که شماها میخواهید آن آزادی است که میخواهید جوانهای ما را بیتفاوت بار بیاورید، هر چه هر جا بشود و هر که هر کاری بکند؛ دولتهای بزرگ، تمام منافع ما را ببرند و آنها مشغول عشرت باشند. عشرتخانهها درست کردهاند، بارها درست کردند، سینماها درست کردند، دامنزدند به آن، مخلوط کردند جوانهای زن و مرد را با هم و به فساد کشیدند هر دو را با اسم «آزادی». مملکت ما را بردند، و اینها که آزاد بودند و به آزادی عمل کردند بیتفاوت بودند. همین روشنفکرها هم بیتفاوت بودند، همین دمکراتها هم بیتفاوت بودند، همین احزاب هم بیتفاوت بودند.