آنها در خارج نشستهاند و میخندند به ما که اینها را ما بازی دادیم. خودشان را به جان هم انداختیم. آنها در خارج نشستهاند و به ما میخندند که ما احزاب را وادار کردیم که به جان هم بیفتند. هر کس برای دیگری حرف میزند.
شما روزنامهها را که میخوانید میبینید که در روزنامهها زیاد این به چشمتان میخورد که این به آن بد میگوید، آن به این. حالا که قلم آزاد شد باید این طور باشد که هر کس به دیگری هر چه دلش بخواهد بد بگوید و هر کس به دیگری یا کاری بکنند که این مملکت از نظم بیرون برود، از نظام بیرون برود. این معنای آزادی است؟ آن آزادی که در ممالک که ما را میخواهند بخورند هست، این طوری است؟ اگر این طور بود، انسجام پیدا نمیکردند. این ترقیات را پیدا نمیکردند. آنها با اسم آزادی که در این مغز این جوانها میاندازند، با اسم آزادی میخواهند شما را تحت حمایت خودشان قرار بدهند و آزادی را از شما سلب بکنند. آنها میفهمند دارند چه میکنند. با اسم اینکه انقلاب کردید و آزادید دیگر، آزادید دیگر، تو به او بد بگو، او به او بد بگوید، او قلم بردارد و به ضد تو بگوید، تو قلم بردار به ضد او بگو، آنها میدانند دارند چه میکنند. میخواهند آزادی شما را با [شعار] آزادی سلب کنند. آزادی ناسالم در شما ایجاد کنند و آزادی حقیقی را از شما بگیرند و یک روزی همه ما باز گرفتار یک همچو مسائلی بشویم یا بدتر از آن.
باید دانشمندها، متفکرین، روحانیین، خطبا، سران لشکر، سران ژاندارمری مردم را آگاه کنند. جوانها را آگاه کنند که دارید گول میخورید. دارید به یک راهی میروید که راه دشمنتان است. گولتان زدند.