در دفعه اول که مرا از قم گرفتند و بردند، در بین راه بعضی از این مامورینی که بودند در آن اتومبیل من، میگفت که ما که آمدیم سراغ شما، از این چادرهایی که در قم بود، میترسیدیم که مبادا اینها مطلع بشوند و ما نتوانیم انجام وظیفه کنیم. اینها که هیچ، قدرتهای بزرگ از این چادرها میترسند. قدرتهای بزرگ از این سازمانی که بدون اینکه دست واحدی در کار باشد که آنها را مجتمع کند، خود به خود ملت را به هم جوشاندهاند در سراسر یک کشور، کشور پهناور، در ایام عاشورا و در دو ماه محرم و صفر و در ماه مبارک، [میترسند]. این مجالس است که مردم را دور هم جمع کرده است. و اگر یک مطلبی بخواهد برای اسلام خدمتی بکند و شخصی بخواهد که مطلبی را بگوید، سرتاسر کشور به واسطه همین گویندگان و خطبا و ائمه جمعه و جماعت یکدفعه منتشر میشود و اجتماع مردم در تحت این بیرق الهی، این بیرق حسینی، اسباب این میشود که سازمان داده شده باشد. اگر قدرتهای بزرگ در منطقههای خودشان بخواهند که یک اجتماعی ایجاد کنند، با فعالیتهای زیادی که شاید چند روز یا چند دهه میکنند، در یک شهری، یک عده- فرض کنید- صد هزار نفری، پنجاه هزار نفری با خرجهای زیاد و زحمتهای زیاد مجتمع میشوند و به قول آن کسی که میخواهد صحبت کند، گوش میدهند. لکن شما میبینید که برای خاطر همین مجالسی که مردم را به هم پیوند داده است، این مجالس عزایی که مردم را به هم جوش داده است، به مجرد اینکه یک مطلبی پیش میآید، در یک شهر نه، در سرتاسر کشور، تمام قشرهای مردم و عزاداران حضرت سید الشهدا مجتمع میشوند و احتیاج به اینکه زیاد زحمت کشیده بشود و تبلیغات بشود ندارد؛ با یک کلمه، وقتی مردم ببینند که این کلمه از حلقوم سید الشهدا- سلام الله علیه- بیرون میآید همه با هم مجتمع میشوند. اینکه بعضی از ائمه- شاید امام باقر بوده، من الآن خوب یادم نیست- میفرماید که برای من یک نفر نوحهسرا در منی بگذارید که آنجا برای من گریه بکند و عزا بگیرد، نه این است که حضرت باقر- سلام الله علیه- احتیاج به این داشته است و نه اینکه برای او شخصاً فایدهای داشته است، لکن جنبه سیاسی او را ببینید. در منی آن وقتی که از همه اقطار عالم آدم میآید آنجا، یک کسی بنشیند یا اشخاصی نوحهسرایی کنند برای امام باقر و جنایت کسانی که با او مخالفت کردند و او را- مثلا- به شهادت رساندند، ذکر کند و این مساله موجی باشد در همه دنیا. این مجالس عزا را دست کم گرفتند.