حضرت باقر، سلام الله علیه- وقتی که میخواستند فوت کنند وصیت کردند که ده سال- ظاهراً- که در منی اجیر کنند کسی را، کسانی را که برای من گریه کنند. این چه مبارزهای است؟
حضرت باقر احتیاج به گریه داشت؟ حضرت باقر میخواست چه کند گریه را؟ آن وقت هم در منی چرا؟ ایام حج و منی. این همین نقطه اساسی، سیاسی، روانی، انسانی است که ده سال در آنجا گریه کنند. خوب مردم میآیند میگویند چه خبر است، چیست؟ میگویند [جریان] این طور بوده. این توجه میدهد نفوس مردم را به این مکتب. و ظالم را منهدم میکند و مظلوم را قوی میکند.
ما جوانها دادیم. کربلا جوانها داده. ما این را باید حفظش کنیم. این نمیشود این طور باشد. شما خیال بکنید که گریه است، خیر گریه نیست. یک مساله سیاسی، روانی، اجتماعی است. اگر قضیه گریه است تباکیش دیگر چیست؟ تباکی میخواهد؟ تباکی هم یک چیزی شد؟ اصلًا حضرت سید الشهدا چه احتیاج به گریه دارد؟ ائمه این قدر اصرار کردند، به اینکه مجمع داشته باشید. گریه بکنید. [ندبه] بکنید. برای اینکه این حفظ میکند کیان مذهب ما را.