الآن یک جریانی در کار است- من الآن نمیخواهم اشخاص هیچ صحبتش بشود- اما جریانی هست در کار که اگر کسی توجه بکند به مسائلی که در این اواخر هی پیش آوردند، در روزنامههای مختلف پیش آوردند، یک جریانی در کار است که آن جریان انسان را از این معنا میترساند که بخواهد به طور خزنده این کشور را باز هل بدهد طرف امریکا؛ بخواهند از این راه پیش بروند. و این یک مسئلهای است که به قدری اهمیت دارد در نظر اسلام و باید آن قدر اهمیت داشته باشد در نظر شما فرماندهان و دیگران که اگر احتمال این را بدهید، باید مقابلش بایستید، نه اینکه اول یقین کنید به اینکه مساله این طوری است. بعضی چیزهاست که اگر انسان احتمالش را بدهد، یک احتمال صحیحی بدهد، باید دنبال کند او را و به آن اعتراض کند. شما اگر احتمال بدهید- یک احتمال درستی- که یک ماری الآن توی این اتاق [هست] پا میشوید میروید بیرون؛ احتراز از آن میکنید.
ما اگر احتمال این معنا را بدهیم که این جریانی که در روزنامهها دیده میشود و دیده شد، جریان برای این جهت باشد که این کشور را نگذارند ثبات پیدا بکند [باید دنبال کنیم] آن قضیه رفراندم و قبل از او، قضیه طرح آنکه مجلس خبرگان منحل بشود که در زمان دولت موقت این طرح شد و بعد هم معلوم شد که اساسش از امیر انتظام «۱» بوده و آن مسائل. آن وقت آمدند آقایان پیش ما؛ همه این آقایانی که، آقای بازرگان «۲» و رفقایش گفتند: ما خیال داریم این مجلس را منحلش کنیم. من گفتم: شما چه کاره هستید اصلش که میخواهید این کار را بکنید! شما چه سمتی دارید که بتوانید مجلس منحل کنید؟ پا شوید بروید سراغ کارتان. وقتی دیدند محکم است مساله، کنار رفتند.
مسئله انحلال مجلس خبرگان روی این زمینه بود که آنهایی که توجه به مسائل دارند، این آقایان را که توجه به مسائل و ریشههای مسائل کم دارند وادار کردند؛ روی این زمینه که دیدند مجلس خبرگان یک مجلس اسلامی شد، یک مجلسی شد که اکثرش از علما هستند. اینها از اینها میترسند- خوب، از این علما میترسند- ضربه خوردند، دیدند یک مجلسی است که مجلس علماست؛ اینها اگر قانون بنویسند، یک قانونی مینویسند که با مزاج غرب و شرق سازش ندارد و آن غیر آنی است که شرقی میخواهد یا غربی میخواهد. از این جهت، این آقایان را وسوسه کردند، وادار کردند. این آقایان هم توجه به مسائل خیلی ندارند- مع الاسف- با اینکه بودند در مسائل سیاسی. و از این جهت، آن طرح را درست کردند.