قبلًا باید گفت شاه در این پیشنهاد غیر مشروع، به شکست فاحش طرح استعماری- به اصطلاح- «انقلاب ششم بهمن» و برخوردار نبودن آن از پشتیبانی ملت اعتراف نموده است. کسی که بیش از ده سال است فریاد میزند که ملت ایران موافق با این «انقلاب» است و اسم آن را «انقلاب شاه و ملت» گذاشته، امروز مردم را به صفهای مختلف تقسیم کرده و میخواهد با زور سرنیزه برای خود موافق درست کند. اگر این- به اصطلاح- «انقلاب» از شاه و ملت میباشد، دیگر چه احتیاجی به حزب تحمیلی است؟!
درباره این حزب- به اصطلاح- «رستاخیز ملی ایران» باید گفت این عمل- با این شکل تحمیلی- مخالف قانون اساسی و موازین بین المللی است و در هیچ یک از کشورهای عالم نظیر ندارد. ایران تنها کشوری است که حزبی به امر «ملوکانه» تاسیس کرده و ملت مجبور است وارد آن شود، و هر کس از این امر تخلف کند سرنوشت او یا حبس و شکنجه و تبعید و یا از حقوق اجتماعی محروم شدن است. مردم محروم این کشور مجبورند موافقت خود را با نظام شاهنشاهی اعلام کنند؛ نظام پوسیدهای که از نظر اسلام مردود و محکوم به فناست؛ نظامی که هر روز ضربه تازهای بر پیکر اسلام وارد میآورد، و اگر خدای نخواسته فرصت یابد اساس قرآن را برمیچیند؛ نظامی که هستی ملت را به باد فنا داده و تمام آزادیها را از او سلب کرده است؛ نظامی که طبقات جوان روشنفکر را در زندانها و تبعیدگاهها از هستی ساقط نموده و باز میخواهد با این حزب بازی اجباری، بر قربانیها و زندانیهای خود بیفزاید.