وضع ما این طوری است که الفاظ خیلی جالب «اصلاحات ارضی». چه بساطی، مثل «حزب رستاخیزْ» دیگر، حزب رستاخیزِ «فراگیر»! که در آنجا هم همان اولی که این حزب را به پا کردند، ما حرفهایمان را زدهایم. آن قدر که باید صحبت کنیم، صحبت کردهایم. حالا راجع به این است که این «فراگیر» بودنش محتوا نداشت. با زور یک عدهای از خودشان، از سازمانی [ها] و اینها بودند. که مردم قبول نکردند، «بله» نگفتند. آنها هم که گفته بودند، معلوم شد همه زور بوده، برای اینکه همچو که یک قدری سستی پیدا شد از اطراف، آن کنار رفت، آن کنار رفت، آن کنار رفت، همه کنار زدند، رفتند سراغ کارشان. حالا شده یک حزبی که سایر حزبها را به حزبیت میشناسند، این را به حزبیت- اصلًا- نمیشناسند! این حزب «فراگیر»! خوب شما دیدید که راجع به این «حزب» چقدر حرف زد این آقا، چقدر! یکی از حرفهایش این بود که هر که این حزب را- این جزء همان «آزادی» استها!- هر که این حزب را قبول کند، قبول کرده، هر که قبول نکند، تذکرهاش را بگیرد و برود! اینکه اهل این مملکت نیست! تمام اهل این مملکت آنهایی هستند که داخل این حزب هستند! فراگیر! اما محتوایش چه بود؟ محتوایش هیچ چیز! محتوا نداشت. معلوم شد هیچ است این. و هکذا هر جایش را بگیرید. این الفاظ حالا اگر بخواهیم ما تفصیلش را بدهیم طولانی است.