تحریف و سوء استفاده از اسلام

سخنرانی در جمع فرماندهان کمیته‌ها و سپاه خراسان (اختلاف شیاطین با اسلام)
قبل از ظهر ۱۲ آبان ۱۳۵۸/ ۱۲ ذی الحجه ۱۳۹۹
سازمان مجاهدین خلق,
تحریف و سوء استفاده از اسلام

اخیراً، ما مبتلا شدیم به یک عده‌ای که اینها عکس آنها هستند. تمام معنویات را اینها به مادیات برمی‌گردانند! می‌گویند مسلمیم، لکن نه توحیدشان توحید اسلامی است؛ و نه بعثتشان بعثت اسلامی است؛ و نه نبوتشان نبوت اسلامی است؛ و نه امامتشان و نه معادشان. همه‌اش بر خلاف اسلام است. نه اینکه این حال تازه [باشد]؛ یعنی ده سال، پانزده سال است پیدا شده‌اند؛ در وقتی که اوایل شاید حوزه علمیه قم بود، بعضی از همین سنخ آدمها، که معمم هم بودند، یک روزی آمدند بعضیشان پیش من و گفتند که ما این طور فهمیدیم که معاد همین عالم است، جزا هم همین عالم است. این آدمها بودند. از سابق هم بودند. حالا زیاد شدند. من نجف که بودم، یک آدمی آمد از طرف یک گروهی، و بیشتر از بیست روز- بعضیها می‌گویند بیست و چهار روز- آنجا ماند. هر روز هم آمد پیش من. من یک ساعت یا بیشتر به او مهلت دادم صحبت کرد. تمام صحبتش هم از قرآن بود و نهج البلاغه. تمام صحبتش. من سوء ظن به او پیدا کردم «۱». و یادم آمد قصه‌ای که مرحوم سید عبد المجید همدانی داشته است. نقل می‌کنند یک نفر یهودی آمده بود پیش ایشان و مسلمان شده بود. بعد از یک چند وقتی، ایشان دیده بود ایشان خیلی مسلمان شده! خواسته بودش، گفته بود: تو من را می‌شناسی؟ گفت: بله، شما از علمایید. می‌دانید که من، مثلًا، اولاد پیغمبر هستم؟ می‌دانید که من پدرانم مسلمان بودند؟ این همه، چه، چه. حالا هم عالم هستم در این جمعیت؟ بله، همه اینها را می‌دانم خودت را هم می‌شناسی؟ بله، یهودی زاده‌ام.
همه پدرهایت یهودی بودند، خودت هم یهودی بودی و تازه مسلمان شدی؟ من یک معمایی پیشم هست. و او این است که چه طور تو از من بیشتر مسلمان شدی؟ چه شده است که تو اظهار اسلامت بیشتر از آنی است که ما هستیم. شنیدم که بعد مردک رفته و دیگر ایشان ندیدند او را. معلوم شد حیله‌ای بوده برای یک کارهایی! از این حیله‌ها هست. من دیدم که این خیلی مسلمان شده و تمام حرفش از اسلام و نهج البلاغه و فلان؛ و در خلال حرفهایش می‌دیدم که روی اعوجاج دارد مسائل را، حرفهایی را، می‌زند. من‌ هیچ حرف با او نزدم. فقط گوش کردم که بفهمم چه آدمی است فقط یک کلمه‌ای که او گفت که ما می‌خواهیم قیام مسلحانه بکنیم، گفتم قیام مسلحانه حالا وقتش نیست، برای اینکه نیروی خودتان را از بین می‌برید و کاری ازتان نمی‌آید.

یک دسته‌ای از اینها که حالا شما می‌بینید که اظهار اسلام می‌کنند، و شاید از شما هم بیشتر اظهار اسلام می‌کنند، از این سنخ جمعیت هستند که اسلام را اگر هم بخواهند، نه آن اسلامی است که پیغمبر اکرم فرموده است. یک چیز دیگری. وارونه‌اش می‌خواهند بکنند به یک صورت دیگری درآورند او را. همه چیزش را می‌خواهند وارونه بکنند. در بین این افراد خیلی هستند که بسیار اسم اسلام را می‌برند و بسیار هم دلسوزی برای اسلام می‌کنند، اما اگر دلسوزی بکنند برای آن اسلام خودشان؛ نه برای آن اسلام ما. و بعضی دیگر هم هستند که اصلًا نه، اعتقادی به اسلام هم ندارند، چنانچه به این انقلاب هم اعتقادی نداشتند، ولی حالا صد در صد اسلامی شدند و انقلابی. حالا شما نمی‌توانید یک کسی را پیدا کنید که بگوید من انقلابی نیستم! همه هم می‌گویند ما از اول بودیم! الآن همه اینهایی که می‌آیند، می‌گویند ما حبسها رفتیم، چه کردیم؛ مخالفتها کردیم در زمان طاغوت. حالا دیگر اسم آن رژیم پیش آنها هم «طاغوت» شده است! در صورتی که در دلشان این نیست. اینها الآن از اسلام می‌ترسند. سخت هم می‌ترسند. در صورتی که اسلام برای همه خوب است. لکن اینها وحشتشان زده است. البته برای خیانتکار اسلام هم خوب نیست. هیچ دین توحیدی برای خیانتکاری خوب نیست. اسلام مخالف با خیانتهاست؛ مخالف با جنایتهاست. مخالف با این است که جوانهای ما را به تباهی بکشند به اسم اسلام، یا به اسم ترقی و تعالی.