یک اشخاصی که میخواهند اوضاع ایران آرامش نباشد در آن، اینها در بین ارتشیها، ژاندارمریها و شهربانیها رفتند و میگویند که ما این مراتب سلسله را نباید قبول کنیم. یک کلمه غلطی را توی مغز اینها فرو کردند که جامعه توحیدی. نمیدانند هم جامعه توحیدی اصلًا معنایش چیست. اگر یک معنای صحیحی هم داشته باشد، اینها نمیدانند. اینها خیال کردند که جامعه توحیدی معنایش این است که اصلًا ارتشی تو کار نباشد. همهشان یا سرباز باشند یا همهشان سپهبد باشند. این معنایش این است که ما ارتش نداشته باشیم. این چیزی که قدرت کشور ما باید باشد و بازوی توانای کشور باشد که ارتش است، و همین طور ژاندارمری و سایر قوای انتظامی. این چپگراهایی که به اسلام خودشان را بستند، الآن گرفتاری ما به این اشخاصی هست که با اسم اسلام دارند مقاصد دیگران را ترویج میکنند. یکیش همین است که میروند در سربازخانهها و در بین ارتش، و بعضیشان هم شاید از همان ریشههای سابق باشد که دانسته میخواهند نگذارند که ارتش قوت بگیرد. قدرت ارتش را میخواهند از دست بگیرند و فلج کنند ارتش را. میگویند که نه، باید شماها افسر باشید و نه ما هم درجهدار، و باید یک مسئله توحیدی پیش بیاید. مساله توحیدی معنایش این است همهمان سپهبد باشیم یا همهمان سرباز، هیچ کس از هیچ کس اطاعت نکند.
این جز این است که اصل ارتش را به هم بزند؟ یعنی ارتش ما نمیخواهیم؟ این معنایش این است که اصلًا ایران ارتش نمیخواهد. ایران ژاندارمری هم نمیخواهد. ایران شهربانی هم نمیخواهد. ایران دولت هم نمیخواهد. اصلًا جامعه توحیدی. اینها اصلًا نمیفهمند، اگر یک جامعه، توحیدی باشد معنایش چیست. جامعه توحیدی معنایش این است که در عین حالی که- فرض کنید- سرلشکر هست و دیگران باید از سرلشکر اطاعت بکنند و در عین حالی که سپهبد- فرض کنید اگر باشد- هست و در عین حالی که حکومت هست، همه اینها یک فکر داشته باشند.