ما در یک عصری واقع شدهایم که همه چیز به هم ریخته است. آن که میگوید من مسلمانم یک معنای دیگری است از اسلام برداشت میکند. آنی که میگوید «اسلام راستین»، یک مسئله دیگری میخواهد بگوید غیر اسلام. آن که اسلامشناس است یک چیز دیگر را میشناسد غیر اسلام. آن که طرفدار حقوق بشر است یک مساله دیگر را میگوید غیر حقوق بشر. اصلًا الفاظ بکلی از محتوای خودش خالی شده. شما- این را من عرض کردم- شما خودتان بروید دنبالش، ببینید کجا یک لفظی از قبیل این الفاظی که متعارف بوده، عدالت، عدالت اجتماعی- نمیدانم- طرفداری از حقوق بشر، سازمان امنیت کذا- نمیدانم- سازمان کذا، شما دنبال بروید، تعقیب کنید، ببینید کدام یک از اینها محتوای خودش را دارد. کدام یک از اینها، آن معنایی که هست، آن معنا اراده از او میشود. «اسلام» وقتی گفته میشود، این اسلامی که ما میگوییم، اصل نیست؛ آن که اسلام راستین میگوید، بر خلاف همه مقررات اسلام، این جنایت را دارد میکند. آن که تروریست است، میگوید که ما قوای مسلّحه هستیم، ما قیام مسلحانه کردیم. قیام مسلّحانه این است که ما در تلویزیون دیدیم؟! قیام مسلّحانه این است که بچههایی را بکشند و آتش بزنند؟! این قیام مسلّحانه است؟! این الفاظ عوض شده. معلوم میشود قیام مسلّحانه عبارت از این است و تروریسم عبارت از یک چیز دیگر است! همه چیز این طور است. حالا من اصل مطلبش را القا کردم، شما دنبالش بکنید. اگر پیدا کردید در دنیا یک لفظی را که مطابق معنایش الآن معنا میشود و عمل میشود، به من هم اطلاع بدهید تا من هم استفاده کنم! ولی مطمئن باشید که در قوطی هیچ عطاری این چیزهایی که اینها میگویند نیست و هر چه اینها میگویند و هر چه اینها میکنند، بر خلاف آن مسائلی است که میگویند. حرفش را میزنند، عملشان، کارشان بر خلاف اوست. آن که میگوید اسلام، میگوید اسلام، اسلام راستین باید باشد، این اسلامی که اینها میگویند، اسلام راستین نیست، آن وقت یک همچون جنایتی را میکنند به اسم اسلام راستین!