خیانت در کردستان

سخنرانی در جمع پزشکان و پرستاران (قداست شغل پزشکی و پرستاری)
قبل از ظهر ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۹/ ۲۷ جمادی الثانی ۱۴۰۰
حزب دموکرات کردستان,
خیانت در کردستان

شما ملاحظه کنید در کردستان، یک دسته‌ای از مردم هستند که اینها تابع اجانب هستند و به مملکت خودشان خیانت می‌کنند، و به افرادی که در محیط خودشان و از جنس خودشان هستند، خیانت می‌کنند و دسته‌بندی می‌کنند، برای اینکه مردم را ناراحت کنند. و دیدید که در این مدتی که گذشت بر اینها، چه جنایاتی کردند و چه غارتگریهایی از همانهایی که می‌گویند ما طرفدار آنها هستیم، ادعا می‌کنند که ما طرفداریم، طرفدار خلق هستیم، لکن می‌روند خرمنهای آنها را آتش می‌زنند، خانه‌های آنها را خراب می‌کنند. حالا هم که شکست خورده‌اند، از قراری که اطلاع می‌دهند، شروع کرده‌اند به اذیت و آزار مردم و غارتگری و کارهای رذالت دیگر. یکی هم شغل پاسداری را برای خودش انتخاب می‌کند. یکی هم شغل ژاندارمری را برای خودش انتخاب می‌کند. یکی هم شغل ارتش را انتخاب می‌کند. اینها اگر به وظایف خودشان عمل کنند، به وظایف انسانی خودشان عمل کنند، به اعتبار اینکه خدمتگزار اسلام هستند، خدمتگزار مملکت اسلامی هستند، حافظ کشور هستند، شغلشان یک عبادت است. و اگر خدای نخواسته کشته شدند، یک شهادت. اشخاصی که الآن در این کردستان کشته شده‌اند، و مع الاسف زیاد هم هستند، از سپاه پاسداران، از ژاندارمری، از لشکریها و آنها و از سایر مردم، این بسیار موجب تاسف من است که یک دسته‌ای این طور از انسانیت دور باشند که جمعیتی که، ارتشی که آمده است برای حفاظت آنها، برای حفاظت کشور آنها و پاسدارانی که آمده‌اند برای حفاظت شهر آنها، برای حفاظت مملکت آنها، آنها در عین حالی که در گفته‌هایشان می‌گویند که ما می‌خواهیم با ارتش همراه باشیم و برویم و سرحدات را حفظ کنیم، راه نمی‌دهند به این ارتش که برود سراغ سرحدات، که سرحدات در خطر هست. این چه جور جمعیتی هستند؟ چقدر انسان باید متاسف باشد از این مردم که این طور تربیت شده‌اند و این طور از انسانیت دور شدند، و یک حال سبعیت به خودشان گرفته‌اند که اصلًا نصیحت به آنها هیچ اثر ندارد. من از اول این بساطی که اینها درآوردند نصیحت کردم آنها را. سفارش کردم به ارتش، به سران ارتش سفارش کردم، به سران ژاندارمری که با مسالمت رفتار کنید با آنها. با خشونت رفتار نکنید. و عمده هم نظر این بود که خوب، اشخاص بیگناهی در این محیطها هست. لکن ژاندارمری و لشکری و پاسداران یک قدری که دست نگه داشتند آنها حمله کردند. دائماً درصدد این هستند که گول بزنند طرف را. دائماً درصدد این هستند که در قراردادهایشان خیانت بکنند. دائماً درصدد این هستند که راه باز کنند برای اجانب. راه باز کنند برای امریکا یا برای شوروی. فرق ندارد. این چه جور جمعیتی هستند؟ من متاسفم از اینکه چرا باید انسان این قدر منحط باشد. این قدر بدطینت باشد که در کشور خودش، اهل مملکت خودش، اهل دین خودش را این طور در زحمت واقع کند و این طور خرابی بار بیاورد. و مملکت را بخواهد به باد بدهد. و به دست دشمنهای اسلام بسپارد.