برخورد شاه با مخالفان حزب

پیام به ملت ایران و اظهار تاسف از سرکوب مردم
۲۰ تیر ۱۳۵۴/ ۱ رجب ۱۳۹۵
حزب رستاخیز,
برخورد شاه با مخالفان حزب

شکست مفتضحانه شاه در حزب بازی جدید، با آنکه موجب کمال تاسف و تاثر است مایه امید و طلیعه درخشان آزادی است. تاسف از آنکه در عصری که ملتها یکی پس از دیگری از زیر یوغ استعمار خارج می‌شوند و استقلال و آزادی خود را به دست می‌آورند، ملت بزرگ مُسْلِم ایران با گماشته شدن یکی از مرتجع ترین افراد و یکی از عمال بی‌چون و چرای استعمار و سایه افکندن وحشتناکترین استبداد وحشیانه بر سرتاسر کشور، از تمام شئون آزادی محروم و با جمیع مظاهر استبداد و ارتجاع دست به گریبان هستند. سازمان امنیت ایران به دستور شاه به صورت اداره تفتیش عقاید قرون وسطایی درآمده و با مخالفان حزب تحمیلی شاه، که اکثریت قاطع ملت متدین است، با انواع تهدیدها و اهانتها و ضربها و شکنجه‌های وحشیانه رفتار می‌کنند. ملت ایران، از علمای دین تا دانشگاهی و از بازاری تا زارع و از کارگر تا اداری و کارمند جزء، باید معتقد به عقیده شاه باشند؛ گر چه بر خلاف اسلام و مصالح مسلمین و ملت باشد، گر چه استقلال ملت و آزادی همه را بر باد دهد! و در صورت تخلف، سرنوشت آنها ضربها و حبسها و شکنجه‌ها و محرومیتها از حقوق انسانی است و متخلفین «مرتجع سیاه» و «بی‌وطن سرخ» اند و باید سرکوب شوند. تاسف از سرکوب کردن ملت‌ مظلوم، و هجوم به دانشگاههای سراسر کشور. تاسف از واقعه جانسوز هفده خرداد (54) مدرسه فیضیه و دار الشفاء- که واقعه قتل عام 15 خرداد 42 را زنده کرد- و یورش بی‌رحمانه و مسلحانه عمال استعمار بر مدارس دینی که جز با علم و فقه اسلام و دفاع از قرآن کریم و احکام سازنده اسلام سر و کاری ندارند، و شکستن سر و دستها و در و پنجره‌ها و کوبیدن تا سرحد مرگ و پرتاب کردن جوانان بی‌پناه را از پشت بامها (به جرم اظهار عقیده بر خلاف حزب شاهی و به جرم سوگواری برای مقتولین 15 خرداد) که به حَسَب نقل بعض مطبوعات خارجی، عدد مقتولین به 45 نفر و عدد مجروحین بسیار است که در بیمارستانها پذیرفته نشده‌اند؛ و بیش از سیصد نفر در زندانها به سر می‌برند که سرنوشت آنها معلوم نیست. این است وضع کشور مترقی! این است معیار دموکراسی شاه! این است حال مملکت آزادمردان و آزادزنان! تاسف از وضع مطبوعات ایران که مستقیماً زیر نظر سازمان اداره می‌شوند، و هر چه دیکته کنند می‌نویسند و هر تهمتی خواستند به هر مقامی می‌زنند.
ولی با همه مصیبتها، بیداری ملت مایه امید است. مخالفت دانشگاههای سرتاسر ایران- به حَسَب اعتراف شاه- و مخالفت علمای اعلام و طبقه محصلین و طبقات مختلف ملت با همه فشارها و قلدریها، طلیعه به دست آوردن آزادی و رهایی از قید استعمار است. شرکت نکردن ملت غیور در حزب فرمایشی و انتخابات خائنانه، نمونه بیداری و پیروزی است.
این جانب به ملت بزرگ عزیز ایران پس از تسلیت در این مصیبتهای دلخراش و تسلیت در اهانت به قرآن کریم و حریم اهل بیت طهارت- علیهم السلام- و تسلیت در واقعه 15 خرداد 42 و هفده خرداد 54، تبریک می‌گویم بر این روشنفکری و آزادمنشی! تبریک می‌گویم بر طلوع صبح آزادی و قطع ریشه استعمار و عمال خبیث آن! سلام من بر مقتولین و مصدومین 15 خرداد! سلام من بر مصدومین و مظلومین هفده خرداد! سلام‌ من بر طبقات اهل علم و خطبای محترم! سلام من بر جوانان غیرتمند دانشگاههای ایران! سلام من بر مومنین و مسلمین سراسر کشور که با عدم شرکت در حزب تحمیلی و انتخابات غیر قانونی مشت محکم بر دهان یاوه سرایان زدند و وفاداری خود را به اسلام و مسلمین ثابت کردند! سلام من بر زندانیانی که در راه هدف مقدس اسلام در زیر شکنجه به سر می‌برند! سلام من بر جوانان و دانشجویان غیرتمند ایرانی خارج کشور که با کوشش ارزنده خود، به اسلام و برادران مُسْلِم خود خدمت می‌کنند و فجایع استعمار و عمال آن را برملا می‌کنند.
من در این لحظه‌های آخر عمر، نگرانیهای فراوان دارم. خوف از آن دارم که این شخص، که با هر حیله‌ای متشبث شد مواجه با مخالفت ملت و طبقه جوان شد، بیش از این مبتلای به تشنج اعصاب شود و ملت مظلوم را بیش از این به خاک و خون کشد و با تهمت «مرتجع سیاه» و «بی‌وطن سرخ»، علمای اسلام و دانشمندان و روشنفکران را قتل عام کند. به خداوند متعال از شرّ عناصر خبیثه پناه می‌برم و قطع ایادی اجانب را مسالت می‌نمایم.