استدلال وابسته بودن ارتش ونظام شاهنشاهی

سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره تبیین انگیزه‌ها و اهداف قیام
۲۹ آبان ۱۳۵۷/ ۱۹ ذی الحجه ۱۳۹۸
استقلال,
استدلال وابسته بودن ارتش ونظام شاهنشاهی

خوب، مهمتر از همه، که ایشان خیلی به آن- مثلًا- می‌نازند، قضیه ارتش است که یک ارتشی است که گاهی ایشان تعبیر می‌کند که دیگر ما در مقابل همه ممالک و ابرقدرتها خودمان قدرتِ [فائقه‌] هستیم! و اینکه یکی از [قدرت‌] هایی که در یک مملکتی هست و باید مستقل باشد و دنباله غیر نباشد و دست غیر در آن نباشد عبارت از ارتش است.

این نفتی که از ما دارد می‌رود، به هدر می‌رود؛ و دیگر این را همه کس می‌داند که این نفت زیادتر از آن اندازه‌ای که احتیاج خود مملکت است خارج می‌شود و می‌رود به جیب امریکا و سایر کسانی که می‌برند، و در مقابلش هم امریکا آنچه به ما می‌دهد عبارت از اسلحه است! به قول خودشان هجده بیلیون دلار اسلحه! این اسلحه‌هایی که ما اصلًا نمی‌توانیم استعمال کنیم و نمی‌فهمند در ایران که این چیست، باید چه جور کرد تا کار بکند؛ و حتماً باید مستشارهای امریکایی باشند تا بتوانند این کار را انجام بدهند. این اسلحه آمده است به ایران، نه برای مصلحت ایران بلکه برای پایگاه درست کردن برای امریکا؛ منتها آن عوضی که امریکا به ما می‌دهد در مقابل این، پایگاه است که نفتمان را ببرد! هم نفت ما را می‌برد و هم آن چیزی که در مقابلش به ما می‌دهد این است که پایگاه‌ برای خودش درست می‌کند! یعنی اگر ابتداءً امریکا می‌گفت که من خیال دارم پایگاهی در ایران درست کنم در مقابل شوروی، آن ایستاده بود در مقابلش و می‌گفت غلط نکن! این را با این صورت که نفت می‌برد و می‌خواهد مملکتش یک مملکت قدرتمند باشد، از این جهت هجده بیلیون دلار تا کنون در مقابل نفتْ ایشان اسلحه خریده است، به حَسَب آن طوری که کارتر گفته‌اند، و این هجده بیلیون دلاری که اسلحه خریده‌اند و اسلحه‌هایی که ما نمی‌توانیم، ایران نمی‌توانند استعمال کنند جز برای این است که اینها می‌خواستند یک پایگاههایی درست کنند، با این صورت درست کردند؟ الآن هم در کوهستانهای ایران، پایگاههای آنها، پایگاههای زیرزمینی‌شان موجود است.

این نفت ما را که کارگرهایش دست از کار برداشتند و گفتند نمی‌خواهیم نفتمان را بدهیم، کی فشار آورد به این کارگر که باید سرِ کار باشید و چرا فشار آورد؟ چرا با سرنیزه می‌خواهند وادار کنند؟ یعنی ارتش. چرا این ارتش با سرنیزه می‌خواهد وادار کند به اینکه این کارگرها سرِ کار بروند؟ این کارگرها سر کار بروند و این نفت را و این طلای سیاه را جریان بدهند برای ممالک دیگر، برای امریکا! برای اینکه ارتشْ ارتش ما نیست! ارتش استقلال ندارد. اگر ارتش استقلال داشت، نمی‌شود ما بگوییم که ارتش مستقل خودش پیش خود می‌خواهد به امریکا نفت برساند. ارتش یک ارتش وابسته به امریکاست و تحت فرمان مستشارهای امریکایی هست، از این جهت می‌خواهند که همین ارتش را استعمال می‌کنند بر خلاف آن چیزی که ملت می‌خواهد. ملت می‌گوید نفت مال خودمان، ارتش می‌گوید نفت مال امریکا!
عمل ارتش این است که با سرنیزه، الآن در آبادان و آنجا با سرنیزه مردم را می‌خواهند وادار کنند و کارگرهای شرکت نفت را می‌خواهند وادار کنند به اینکه مشغول بشوند برای نفت که نفت را صادر بکنند. این کار کاری است که ارتش الآن دارد به ملت ایران، خیانتی است که دارد به ملت ایران [می‌کند]، به دست ارتش یعنی بزرگهای ارتش این خیانت را به مملکت ایران دارند می‌کنند. آنها هم تحت نظارت کس دیگری هستند و خود امریکاست که در اینجا این کار را دارد انجام می‌دهد. پس شما می‌گویی، ادعا می‌کنی که اگر من بروم استقلال ایران از دست می‌رود، یعنی اگر من بروم دیگر ارتش همچو نیست که تحت فرمان امریکا باشد و مردم را وادار کند که- یعنی کارگرها را- وادار کند که نفت را بدهید. حالا وادار می‌کنند کارگرها را که نفت را به امریکا باید جاری بکنید و از جیب ملت ایران در هر روز چقدر نفت بیرون بکنید، بدون اینکه به این ملت ایران نفعی برسد.
این همین طوری این اموال ایران دارد از بین می‌رود. و یک مقداری از آن توی جیب شاه و این شصت هزار نفری که می‌گویند که اتْباعِ خورنده این قضیه هستند؛ یک مقدار زیادترش هم توی جیب امریکا و انگلستان؛ و گازش هم [به‌] شوروی می‌رود. و حالا مردم می‌خواهند ندهند این را، ارتش می‌گوید بدهید. ارتش اگر مستقل بود نمی‌گفت بدهید؛ چون وابسته است می‌گوید بدهید. پس ما ارتشمان، که یکی از اموری است که باید به او بگوییم، یعنی ایشان می‌گوید همیشه که ما استقلال داریم، استقلال داریم، و ارتش داریم و ارتش داریم، ارتش ما به این صورت است. الآن وضع ارتش ما این است. این ارتش ما در خدمت خلق است؟! در خدمت مردم است و ملت است؟! یا اینکه بر ضد ملت است؟ ملت کی هستند؟ ملت همین بازاری و همین- عرض می‌کنم که- زارع و همین کشاورز و همین صنعتکار و همین اداری و همین [دانشجو] است؛ اینها که همه ایستاده‌اند و می‌گویند ما نمی‌خواهیم.