میخواستند همه چیز ما را ببرند و ما صدامان در نیاید و نفهمیم که دارند میبرند. ندانیم که دارند ما را لخت میکنند. اینها آمدند نقشهها کشیدند. یکی از نقشههای بزرگ اینها این است که مغزهای ما را ازمان بدزدند و به جای او یک مغز فرنگی بگذارند. که ما را همچو فرنگی درست بکنند که افکار ما افکاری بشود که هر چه ما داریم از آنجاست. استقلال فکری را از ما بدزدند. دزدیدند استقلال مغزی را. از ما دزدیدند. ما الآن یک جمعیت سی و پنج میلیونی و شرق یک جمعیت چند صد میلیونی همچو تعلق به غرب و به این قدرتهای بزرگ پیدا کردیم، و همچو مغزهای ما متوجه به غرب است که وقتی در کارخانههای خودمان یک فاستونی را درست میکنند به اسم انگلیسی میخواهند آبش کنند به طور لاتین آنجا مینویسند، و بعد هم میگویند فاستونی انگلیسی. با اینکه فاستونی مال خودمان؛ مال اصفهان است. لکن به اسم انگلیسی است، چرا؟ مغز همه این جور شده.