مقاومت و فداكارى اين زنان بزرگ در جنگ تحميلى آن قدر اعجابآميز است كه قلم و بيان از ذكر آن عاجز بلكه شرمسار است.
اين جانب در طول اين جنگ صحنههايى از مادران و خواهران و همسران عزيز از دست داده ديدهام كه گمان ندارم در غير اين انقلاب نظيرى داشته باشد. و آنچه براى من يك خاطره فراموش نشدنى است- با اينكه تمام صحنهها چنين است- ازدواج يك دختر جوان با يك پاسدار عزيز است كه در جنگ هر دو دست خود را از دست داده و از هر دو چشم آسيب ديده بود. آن دختر شجاع با روحى بزرگ و سرشار از صفا و صميميت گفت: «حال كه نتوانستم به جبهه بروم، بگذار با اين ازدواج ديْن خود را به انقلاب و به دينم ادا كرده باشم.» عظمت روحانى اين صحنه و ارزش انسانى و نغمههاى الهى آنان را نويسندگان، شاعران، گويندگان، نقاشان، هنرپيشگان، عارفان، فيلسوفان، فقيهان و هر كس را كه شماها فرض كنيد، نمىتوانند بيان و يا ترسيم كنند. و فداكارى و خداجويى و معنويت اين دختر بزرگ را هيچ كس نمىتواند با معيارهاى رايج ارزيابى كند. و اين روز مبارك، روز اين زن و اين زنهاست- كه خدايشان براى اسلام و ايران و عظمت آن پايدار نمايد.