آن روزى كه اين ملت فهميد كه اگر ما جديت نكنيم براى كشاورزيمان، جديت نكنيم، براى صنعت نفتمان، جديت نكنيم براى كارخانههاى خودمان، از بين خواهيم رفت و كسى نيست كه به ما بدهد، وقتى اين احساس پيدا شد در يك ملتى كه من خودم بايد هر چيز مىخواهم تهيه كنم، ديگران به من نمىدهند، اين احساس اگر پيدا شد، مغزها به راه مىافتد و متخصص پيدا مىشود در هر رشتهاى و بازوهايى كه هر عملى را مىتوانند انجام بدهند به كار مىافتند: كشاورزى را خودشان درست مىكنند؛ كارخانهها را خودشان راه مىاندازند.