اینها طبقه جوان را، که این کارها از آنها میآمد و میآید، به طریقهای مختلف مشغول میکردند اینها را به خودشان. تمام این رسانههای گروهی که هست، تمام اینها را، اجیر میکردند. یا از خودشان بود که طبقه جوان را به واسطه رادیو و تلویزیون و سینما و تئاتر و مطبوعات و مجلّات و اینها سرگرم به عیّاشی بکنند، عیّاش بارشان بیاورند. جوان است، وقتی که رفت سینما، پنج روز، ده روز رفت سینما، عادت میکند به رفتن سینما، اصلًا فکر، فکر سینمایی میشود. شاید شب هم وقتی که خواب ببیند، خواب ستاره سینما میبیند! روز هم وقتی که چشمش را باز کند، به فکر است که کِی شب بشود من بروم و چه وقت بشود که برویم سراغ این مرکز. یک همچو دِماغی که بار آمد این طوری، این به فکر این نمیافتد که کارتر نفت ما را میبرد. اصلًا هیچ کاری به این ندارد.