باید بفهمیم که دیگران چیزی به ما نمی‌دهند

سخنرانی در جمع مدیران شرکت ملی نفت (ضرورت خودباوری برای خودکفایی)
صبح ۲۶ بهمن ۱۳۵۹/ ۹ ربیع الثانی ۱۴۰۱
خودکفایی,
باید بفهمیم که دیگران چیزی به ما نمی‌دهند

مهم اين است كه ما بفهميم كه ديگران به ما چيزى نمى‌دهند، ما خودمان بايد تهيه كنيم. اگر اين كشاورزها اين معنا را حاليشان بشود، باورشان بشود كه خارج به ما چيزى نمى‌دهند، خود كشاورزها كار را انجام مى‌دهند؛ خود ملت انجام مى‌دهند. از قرارى كه شنيدم در چين يك وقتى در پشت بامهايشان هم گندم مى‌كاشتند. علاوه بر زمينهايشان، توى حياطهاشان، در پشت بام هم گندم مى‌كاشتند. يك مملكت اگر بخواهد خودش به پاى خودش بايستد، مستقل بشود در همه ابعاد، چاره ندارد جز اين تفكر كه «ما بايد از خارج چيز وارد كنيم» از كله‌اش بيرون كند. مغزش توجه به اين بكند كه ما از خارج نبايد وارد بكنيم. اگر يك چيزى نداريم، از خارج برايمان نمى‌آورند آن [را] فلان كار را انجام نمى‌دهيم، تا خودمان درست كنيم. اگر يك وقت ديديم كه ما چنانچه يك كارخانه‌اى را نمى‌توانيم راه بيندازيم، اتكال به اين نكنيم كه برويم از خارج بياوريم.
خودمان دنبالش برويم تا كار انجام بگيرد، و انجام مى‌گيرد. مغزهاى اروپا با مغزهاى‌ ايران فرقى ندارند، جز اين معنا كه آنها آن طورى تربيت شدند و خودشان را آن جورى درست كردند؛ و ماها را اين طورى تربيت كردند. ما را يك موجودات مهملى بار آوردند. خوب، تا كى ما بايد اين تحمل را بكنيم كه ما يك موجودات مُهْمَلى هستيم، و بايد از اربابها پيش ما برسد؟ حتى نانمان را آنها بدهند و گوشتمان را آنها بدهند؛ اداراتمان را آنها درست كنند؛ ارتشمان را آنها. اين بايد يك آخرى داشته باشد. نمى‌شود كه هميشه انسان انگل باشد به غير.
و عمده اين است كه ما باور كنيم كه خودمان مى‌توانيم. اول هر چيزى، اين باور است كه مى‌توانيم اين كار را انجام بدهيم. وقتى اين باور آمد، اراده مى‌كنيم. وقتى اين اراده در يك ملتى پيدا شد، همه به كار مى‌ايستند، دنبال كار مى‌روند. در هر صورت، اين باور را بايد از گوش [و] مغز خودمان بيرون كنيم. و كسانى كه گوينده هستند، كسانى كه نويسنده هستند، كسانى كه فرض كنيد در ادارات هستند و اطلاعات دارند، اين مطلب را به مردم بباورانند.