ماها باید متوجّه این مسائل باشیم که حالا اینکه دست شما آقایان آمده است حکومت، و دست بالاتری آمده است حکومت خوی مثلًا، توجّه به این معنا باشد که باید اینها در خدمت مردم باشند. و به مردم حالی کنند که ما خدمتگزاریم؛ حالی کنند لفظاً، حالی کنند عملًا. در عمل این طور باشد که مردم ببینند که این استانداری که آمده است در اینجا، آمده است خدمت کند به مردم، مشغول خدمت به مردم است. خوب، وقتی مردم ببینند که کسی مشغول به خدمت است دیگر دعوا ندارند با او. دعوا آن جا پیدا میشود که ببینند آمده است که مردم را داغ کند. آمده که با هر وسیلهای اخّاذی کند. آمده است قدرت خودش را تثبیت کند.
وقتی مردم دیدند که یک نفری میخواهد قدرت خودش را تثبیت کند، مردم با او مخالف میشوند. و حالا هم میگویند مردم، مثل آن وقت نیست که عقده بشود. حالا اینها عقدهها شکافته شده است. حالا دیگر اجازه نمیدهند به کسی که بخواهد این کار را بکند. این جز آبروریزی خود آنها چیز دیگری بار نمیآورد. آدم عاقل فرضاً اگر یک نفری باشد که در باطنش یک دیکتاتوری باشد- خوب، در شرق تقریباً این جور هست. خیلی، غرب هم هست. همه جا هست. انسان این جوری است- بر فرض اینکه باشد لکن باید اگر عقل دارد این را حالا ذخیره کند برای یک وقتی که اگر، وقت باشد، نه برای [همه جا] عجله نکند در کار، این عجله اسباب این است که انسان را از بین ببرد.