امروز ما هر کداممان که خدمت بکنیم، خاطر جمع هستیم که خدمت به کشور خودمان است؛ دیگران از آن استفاده نمیکنند؛ خودمان استفاده میکنیم. در رژیم سابق وضع، یک وضعی بود که برای هیچ یک از قشرها -جز آنهایی که استفاده از رژیم میکردند- یک اطمینان خاطری نبود، که حالا من این کار را میکنم کجا حساب میشود. امروز هر کاری شما بکنید پیش خدا حساب میشود؛ حساب را با خدا باز کنید. و چون شغل شما هم یک شغلی است که تماس مستقیم با یک دسته از مستضعفینی که احتیاج به خدمت دارند، هست -از این جهت- یک موقعیت حساسی دارید، که خدمت بکنید. بسیار ارزش دارد، و اگر خدای نخواسته کوتاهی بکنید، از آن طرفه است. ما همه الآن موظفیم که یک کشوری، که همه چیزش را از دست داده و از بین بردهاند، خودمان مشغول ساختش بشویم؛ و الحمد للَّه یک همچو احساسی در همه قشرها -تقریباً- شده است.
الآن میبینیم که از جمعیت پزشکان، از جمعیت -عرض میکنم که- محصلین، دکترها، جمعیتهایی هستند که اینها داوطلبند برای خدمت کردن؛ و این احساس یک مسئولیتی است در همه قشرها، که انسان امیدوار میشود به این احساس. و وقتی که ببیند که همه قشرها میخواهند برای کشور خودشان، که کشور اسلامی است خدمت بکنند ان شاء الله وقتی دسته جمعی باشد، کار پیش میرود. نباید هر قشری بنشیند و نگاه کند که دیگران چه میکنند. هر قشری باید خودش در آن محلی که هست انجام وظیفهاش را صادقانه کند و خدا را حاضر ببیند.