خدای تبارک و تعالی حاضر است همه جا. اینجا که ما الآن نشستهایم، محضر خداست؛ ما در محضر خدا داریم صحبت میکنیم، شما در محضر خدا مشغول طبابت هستید. مشغول خدمت هستید. اگر این نظر را تقویت کنید، که ببینید محضر خداست، بالای سر مریض وقتی که میروید، ببینید که این مریض از خداست و اینجا محضر خداست، در حضور خدا شما دارید طبابت میکنید، در حضور خدا دارید خدمت میکنید. اگر این احساس برای انسان پیدا بشود، ادراک این مطلب را بکند، وجدانش این طور باشد که همیشه -در همه حرکات و سکنات- ما در محضر هستیم و حاضر است خدای تبارک و تعالی، انسان تعدیل میکند کارهایش را.
اینکه انسان پایش را خطا میگذارد و اشتباهاتی میکند یا معاصی، خدای نخواسته، از او صادر میشود، برای اینکه غفلت از این معانی دارد. اگر انسان در محضر یک ... شخصی که در نظرش محترم است باشد، در حضور او کاری که خلاف رضای اوست نمیکند. اگر شما دو تا برادر باشید، در حضور برادر، یک کاری که به ضرر برادر است نمیکنید. اگر ما بفهمیم که در حضور خدا هستیم، همه حرکات و سکنات ما تحت نظر او و در حضور اوست، در حضور او انسان خطا نمیکند. حقیقت عصمت انبیا هم همین است. عصمت انبیا این طور نیست که یک کسی به زور گردنشان گذاشته باشد که معصیت نکنید؛ آنها وجدان این معنا را کردهاند که محضر خداست؛ این معنا را یافتهاند. ماها صحبتش را میکنیم، آنها یافتهاند که اینجا محضر خداست. وقتی کسی یافت این معنا را، و مشاهده کرد محضر را، مخالفت نمیکند؛ دیگر ممکن نیست برایش مخالفت.
انسان در محضر یک کسی که پیشش بزرگ است بخواهد که یک کاری بکند که به او بربخورد، یا معصیتی بکند که بر خلاف نظر اوست، در محضرش نمیکند. ما باید این احساس را داشته باشیم؛ به حسب برهان. یک برهان عقلی است که همه جا خدا حاضر است؛ لکن برهان عقلی فایده ندارد؛ باید احساس نفسانی قلب انسان آگاه باشد؛ باید قلب انسان آگاه باشد که ما هر کاری بکنیم در محضر او دارد واقع میشود. اگر این طور باشد، همه، کارهای خودشان را خوب انجام میدهند.