همیشه گرفتاریها از خود آدم است. تا در باطن انسان یک گرفتاری پیدا نشود، از خارج نمیشود. تا در داخل خود یک ملت یک کرمزدگی پیدا نشود، خارجیها تصرف نمیکنند. آنها از داخل میخواهند کارها را انجام بدهند. الآن بحمد الله، از داخل دیگر اطمینان داریم. وقتی این اطمینان را داریم، ما باید خدمت بکنیم. حالا دیگر نباید ما بگوییم حال انقلاب است. حال انقلاب تمام شد. الآن حال آرامش است، حال خدمت به مردم است، حال خدمت به جامعه است، حال خدمت به اسلام است، حال این است که مردم مطمئن باشند راجع به همه چیزشان؛ سرمایهدار راجع به سرمایهاش- نمیدانم کاسب راجع به کسبش، اداری راجع به ادارهاش.
همه اینها وقتی این آرامش در مملکت و خارج منعکس شد و معلوم شد اینجا آرامش است، آنهایی هم که اشخاصی هستند که میترسند بیایند، میآیند؛ آنها هم میفهمند که نه، مسئلهای نیست، مگر آنهایی که عشرت میخواهند بکنند؛ آنها دیگر جایشان اینجا نیست، آنها همان بیرون عشرت بکنند، آنها دیگر قابل اصلاح نیستند.