باید چه بکنیم آقا! خوب فکری بنشینید بکنید. بیایید تهران جمع بشوید همهتان. سران قوم بنشینید. فرض کنید، شما در راس پاسداران هستید شما آقایان. آنها هم که در راس کمیته هستند. آنها هم که در راس چیزهای دیگر هستند. بنشینند با هم شور کنید. صحبت کنید. یک ضوابط درست کنید. ضوابط را منتشر کنید. قوه اجراییه داشته باشید. آن مقداری که شما باید برای حفظ آبروی اسلام زحمت بکشید در کردستان آن قدر مهم نیست. کردستان را از ما همه بگیرند مهم نیست. اما آنی که مهم است این است، آنی که مهم است این معناست که اسلام را از دست ما بگیرند. ما اسلام را میخواهیم، و الّا نه کرد از اسلام بیرون است و نه ترک از اسلام بیرون است، و نه هیچ وقت آنها میل دارند که بیرون بروند.
اما مساله این است که باید همه جا قوانین اسلام باشد. اگر بنا باشد که هر جا آدم برود میبیند که [دائماً] مردم دارند شکایت میکنند. زن و بچه مردم میآیند گریه میکنند. میآیند [التماس] میکنند. من هم خسته دارم میشوم. خدا میداند که من در آن رژیم سابق هیچ وقت از هیچ چیز خسته نمیشدم، هر فشاری میآوردند بر من خسته نمیشدم، حالا دارم از خودمان خسته میشوم. آخر چرا باید این طور باشد. یک فکری بکنید. اگر دیر بجنبید اسلام را در خطر تضییع و رفتن آبرویش قرار دادهاید. مسئولیم همه ما. هر کاری از من برآید میکنم. هر کاری هم از شما [میآید] باید بکنید، هر کدام از آقایان باید بکنند. هر کار هم از شورای انقلاب است باید بکنند. هر فردی که بر خلاف موازین اسلام دارد عمل میکند بزنند توی سرش. بیرونش کنند. هر فردی که دارد دعوت به کمونیستی میکند به خیال خودش که برای خدمت به اسلام، خوب بیرونش کنند از آن محل. اینکه معنی ندارد که ما بنشینیم و هر که هر کاری دلش میخواهد بکند، و هر که هر غلطی میخواهد بکند، و ما هم بنشینیم همین طور تماشاگر مساله باشیم.