فلاکت دم دست

سخنرانی در جمع روحانیون درباره جنایات شاه و مدعیان حقوق بشر
۲۹ بهمن ۱۳۵۶/ ۱۰ ربیع الاول ۱۳۹۸
فقر,
فلاکت دم دست

خدا می‌داند که مراجعاتی که می‌شود، که یک جزئی‌اش به من مراجعه می‌شود، راجع به اینکه می‌خواهیم فلان جا آب انبار بسازیم، مردمش آب ندارند؛ این زنها از یک فرسخی باید بروند آنجا آب بیاورند. آب ندارند. وقتی آب ندارند، برق دارند؟ آسفالت دارند؟ هیچ چیز ندارند. ملاحظه نکنید که یک تهرانی را، سر و صورتش را، این طرف را درست کنند؛ شما بروید آن طرف تهران را ببینید. شما بروید آن گودالهایی که هست، گودالهای نمی‌دانم کذا و کذا که هست، بروید آنجاها را ببینید چه خبر است. گودال است که گفت صد تا پله، نمی‌دانم چقدر پله باید بخورد تا برسند به سطح زمین؛ آنجا خانه درست کرده‌اند. چه خانه‌ای! یا با حصیر یا با گِل