ما موظفيم حالا كه جمهورى اسلامى رژيم رسمى ما شده است، همه بر طبق جمهورى اسلامى عمل كنيم. جمهورى اسلامى يعنى رژيم به خواست مردم، و احكامْ احكام اسلام. رژيم به خواست مردم تحقق پيدا كرد و از صد، 99 رأى دادند؛ و الآن رژيم رسمى ما جمهورى اسلامى است. مانده است اينكه احكام، احكام اسلامى بشود. مجردِ بودنِ رژيم اسلامى، اين، مقصد نيست. مقصد اين است كه در حكومت اسلامى اسلام حكومت كند، قانون حكومت كند، اشخاص به رأى خودشان به فكر خودشان حكومت نكنند. رأى ندهند كسانى كه خودشان را خيال مىكنند صاحب رأى هستند، خودشان را متفكر مىدانند، خودشان را روشنفكر مىدانند؛ اينها رأى ندهند؛ براى اينكه آراى مردم در مقابل حكم خدا رأى نيست؛ ضلالت است. ما مىخواهيم كه احكام اسلام در همه جا جريان پيدا بكند و احكام خداى تبارك و تعالى حكومت كند. در اسلام حكومت حكومت قانون است. حتى حكومت رسول اللَّه، حكومت امير المؤمنين- سلام اللَّه عليه- حكومت قانون است. يعنى قانون آنها را سرِ كار آورده است. أَطِيعُوا اللَّهَ و أَطِيعُوا الرَّسُولَ و أُولِى الأَمْرِ مِنكُم «1» حكم خداست. آنها به حكم قانون، واجب الاطاعه هستند. پس حكم مال قانون است؛ قانون حكومت مىكند در مملكت اسلامى؛ غير قانون هيچ حكومتى ندارد.
اگر رئيس جمهور در مملكت اسلامى وجود پيدا بكند، باز قانون آن را رئيس جمهور مىكند با رأى عموم؛ كه در رأى عموم رأى فقيه هم هست. و يا نصب فقيه، كه همان نصبِ اللَّه است، قانون است كه حكمفرماست در همه جا. هيچ جا در حكومت اسلامى نمىبينيد كه يك خودسرى باشد، يك اعمال رأى باشد. حتى رسول اكرم- صلى اللَّه عليه و آله- رأيى نداشتند. رأى، رأى قرآن بوده است، وحى بوده است. هر چه مىفرموده است از وحى سرچشمه مىگرفته است: و مَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوى. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحى. عَلَّمَهُ شَدِيدُ القُوى «1» و همين طور حكومتهايى كه حكومت اسلامى هستند آنها تابع قانونند، رأى آنها قانون است. حكومت، حكومت اللَّه است، حكومت قانون است.