تبليغات كردند كه شما خانمها را از آن حيثيتى كه داريد بيندازند. از شما بگيرند حيثيت خودتان را، شما را غربى كنند، آرايشها از غرب بايد بيايد، مُدْها از غرب بايد وارد بشود، هر روز مُدْ تغيير كه بكند شما هم تغييرش بدهيد! همه چيزهاى شما از غرب وارد مىشد. تبليغات بود ديگر، همه هم عادت كرده بودند. اگر امروز يك چيزى مىآمد و مىگفتند در مثلًا انگلستان يك همچو چيزى شده است، فوراً اينجا همه اينها را بايد كنار بگذارند، آن پيش بيايد؛ آن مُدْ پيش بيايد! چند مرتبه [براى] پيراهنى كه مىخواستند براى فرح «1» درست كنند- براى تاجگذارى گمانم بود- چند مرتبه طراحها با طيارهها رفت و آمد كردند و چه قدر- الآن من يادم نيست- خرج اين شد، براى اينكه يك پيراهن را درست بكنند! آن وقت خوشمزه اين بود كه در يكى از گفتههايش اين بود كه ما بچههايمان را لباس اين را به آن كوچكه مىپوشانيم! اين در روزنامهها بود. اين آدمى كه سه مرتبه طياره بايد برود و برگردد تا اين طرح را درست بكند و چقدر صد و پنجاه هزار تومان- نمىدانم چقدر بود- كه براى طرح يك پيراهن درست مىكنند، مىخواهند چه بكنند! مىخواهند شما را خواب كنند. روحانيت نمىخواهد شما را خواب كند.