خدا مىداند كه به اين ملت ايران چه گذشت در اين كشف حجاب. حجابِ انسانيت را پاره كردند اينها. خدا مىداند كه چه مخَدراتى «1» را اينها هتك كردند و چه اشخاصى را هتك كردند. علما را وادار كردند با سرنيزه كه با زنهايشان در مجالس جشن، يك همچو جشنى كه با خون دل مردم با گريه تمام مىشد، [شركت كنند]. مردم
ديگر هم به همين ترتيب. دسته دسته اينها را دعوت مىكردند و الزام مىكردند كه با زنهايتان بايد جشن بگيريد. «آزادى زن» اين بود كه الزام مىكردند، اجبار مىكردند با سرنيزه و پليسْ مردم محترم را، بازرگانهاى محترم را، علما را، اصناف را، به اسم اينكه خودشان جشن گرفتند. در بعضى از جشنها، به اصطلاح خودشان، اين قدر گريه كردند مردم كه اينها از آن جشن شايد اگر حيايى داشتند پشيمان مىشدند.