شما نمىدانيد كه با بانوان قم چه كردند اينها. يك رئيس نظميه بود- كه نمىدانم حالا هست يا از بين رفته است- كه آن طور با بانوان عمل مىكرد كه- از قرارى كه گفتند- يك روز دماغش خون آمده بود و نشسته بود، خون دماغش داشت مىچكيد؛ چشمش افتاد به يك زنى كه چادر دارد يا روسرى دارد؛ اعتنا به خون نكرد و پريد به او! اين طور با [مردم] عمل مىكردند. و شما شاهديد كه در اين آخر اينها با اين ملت چه كردند؛ چه كشتارهايى در تمام شهرستانها كردند؛ در خود قم چه مصيبتهايى به بار آوردند.