بايد حدود معلوم بشود. آقاى رئيس جمهور حدودش در قانون اساسى چه هست، يك قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت مىكنم. اگر همه مردم هم موافق باشند، من مخالفت مىكنم. آقاى نخست وزير حدودش چه قدر است، از آن حدود نبايد خارج بشود. يك قدم كنار برود با او هم مخالفت مىكنم. مجلس حدودش چه قدر است، روى حدود خودش عمل كند. شوراى نگهبان حدودش چه قدر است؛ قوه قضاييه حدودش چى است؛ قوه اجرائيه. قانون معين شده است. نمىشود از شما پذيرفت كه ما قانون را قبول نداريم. غلط مىكنى قانون را قبول ندارى! قانون تو را قبول ندارد. نبايد از مردم پذيرفت، از كسى پذيرفت، كه ما شوراى نگهبان را قبول نداريم. نمىتوانى قبول نداشته باشى. مردم رأى دادند به اينها، مردم شانزده ميليون تقريباً يا يك قدرى بيشتر رأى دادند به قانون اساسى. مردمى كه به قانون اساسى رأى دادند منتظرند كه قانون اساسى اجرا بشود؛ نه هر كس از هر جا صبح بلند مىشود بگويد من شوراى نگهبان را قبول ندارم، من قانون اساسى را قبول ندارم، من مجلس را قبول ندارم، من رئيس جمهور را قبول ندارم، من دولت را قبول ندارم. نه! همه بايد مقيد به اين باشيد كه قانون را بپذيريد، و لو بر خلاف رأى شما باشد. بايد بپذيريد، براى اينكه ميزان اكثريت است؛ و تشخيص شوراى نگهبان كه اين مخالف قانون نيست و مخالف اسلام هم نيست، ميزان است كه همه ما بايد بپذيريم ... در مقام تدبير امور يك مملكت و در مقام اداره يك مملكت، بايد همه شماها و همه كسانى كه دست اندر كار هستند و همه ملت بپذيرند آن چيزى را كه، قانون اساسى پذيرفته است. بپذيرند آن چيزى را كه مجلس به آن رأى مىدهد و شوراى نگهبان آن را موافق قانون و موافق شرع مىداند.
بايد بپذيرند اينها را. اگر مىخواهيد كه از صحنه بيرونتان نكنند، بپذيريد قانون را. نگوييد هى قانون، و خودتان خلاف قانون بكنيد! بپذيريد قانون را. همهتان روى مرز قانون عمل بكنيد. اگر همه روى مرز قانون عمل بكنند، اختلاف ديگر پيش نمىآيد.