«آزادی» و «فضای آزاد سیاسی» معنایش این است که هیچ کس حق اظهار نظر ندارد، چنانچه مطبوعات ما حالا هم حق اظهار نظر ندارند! اگر یک وقتی آزاد بشود مطبوعات ما و دستگاههای تبلیغاتی، از قبیل رادیو و تلویزیون و اینها، آن وقت معلوم میشود قضیه چه هست و چه بوده؛ یعنی حالا نه من و نه شما و نه اکثر مردم اطلاع نداریم از اینکه چه گذشته است. ما اطلاع از این ظواهر داریم؛ از این خیابانها که کشتهها تویش پُشته شده است و از این ظواهر امر، از این سطح ظاهری ماها اطلاع داریم؛ از آن سطح باطن و از آن مسائلی که بر ایران گذشته است و میگذرد و زیر پرده است، از آنها ما الآن اطلاع نداریم؛ لکن اشخاصی هستند که اطلاع دارند و در عمق مسائل بودهاند، و حالا شاید همه چیزها هم نباشد لکن خوب بیشترش در تواریخ هست. الآن شما مطمئن باشید که کتابها نوشته شده است لکن اینها نتوانستهاند این کتابها را طبع کنند و منتشر. و آن وقتی که آزاد بشود به معنای حقیقی، آن وقت است که این کتابها بیرون میآید؛ آن وقت مطبوعاتْ دیدنی است. حالا هم باز مطبوعات ما سانسور است و لهذا اسم جانیِ حقیقی در هیچ یک از مطبوعات ما نمیشود منعکس بشود، و نشده است. و در خطابههای هیچ یک از رجال باز یک همچو مطلبی که جانی حقیقی را معرفی کنند، این کسی که همه جنایات را کرده است، این شخصِ محمد رضا پسر رضا، هیچ نتوانستهاند تا حالا بگویند ولی مردم میگویند، این در لسان مردم، بچههای دوازده ساله و ده ساله میگویند، مردم توی خیابانهای قم و تهران و سایر شهرستانها میگویند مطلب را؛ اما رجال ما نمیتوانند بگویند!