اینها متن قرآن را مطالعه کردهاند، اسلام را هم مطالعه کردهاند و فهمیدهاند که قرآن یک کتابی است که اگر مسلمانها به آن اتصال پیدا کنند تودهنی میزند به این اقوامی که میخواهند بیایند سلطه پیدا کنند بر مسلمین. قرآن میگوید هرگز خدای تبارک و تعالی سلطهای برای غیر مُسْلم بر مُسْلم قرار نداده است. هرگز نباید یک همچو چیزی واقع بشود؛ یک تسلطی، یک راهی، حتی یک راه نباید پیدا بکند: لَنْ یَجْعَلِ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُوْمِنینَ سَبیلًا «1» اصلًا راه نباید داشته باشند مشرکین؛ و این قدرتهای فاسده راه نباید داشته باشند بر مسلمین.
اینها مطالعه کردند، دیدند که وضع قرآن و اسلام و متون اسلام چه است که اگر این متون را مسلمین بر آن اطلاع پیدا کنند و اتصال پیدا کنند مسلمین بر قرآن و متشبث بشوند به قرآن و اسلام، فاتحه این غارتگریها و این سلطهجوییها را میخوانند؛ پس چه بکنند که این سلطهجوییها به قوّت خودش باقی باشد و این غارتگریهاهم ادامه پیدا کند؟ اینها باید این ملت را از اسلام جدا کنند. ادیان دیگر هم، چون این مطلبْ تابع به آن طور که مثلًا پانصد سال- هزار سال پیش از این داشته باشد نداشته است، آن وقتی که اروپاییها راه پیدا کردند به ممالک شرق و دیدند که یک طعمه خوبی است ممالک شرق و برای بلعیدن این طعمه مطالعات کردند، این مسائل پیدا شده است؛ اینکه سایر ادیان را هم میگویند، مقدمه این است که اسلام را بگویند؛ و الّا آن ادیان دیگر خیلی مورد احتیاجشان نیست؛ مقدمه این است که اسلام را در نظر مسلمین از آن پایهای که دارد منحطش کنند؛ مسلمین را از اسلام جدا بکنند. به ذهنشان بیاورند که اسلام یک دینی است که آمده است جامعه را خواب کند تا قدرتمندها بخورند این جامعه را! منطق اینها این است- یعنی منطق نیست- حرف اینها این است. و حرف هم روی این اساس است که میخواهند که با این کلام، با این تبلیغات، شما را جدا کنند از اسلام.