اینکه میگویید اسلام افیون جامعه است، خود این برای اغفال مردم است؛ چیزهایی که برای اغفال مردم است این افیون است نه اینکه آمده است، نه آن حقیقتی که آمده و در همان زمان خودش با یک عده فقیر، مملکت حجاز را فتح کرده و عدل و انصاف را تا آخر حجاز برده.
این زمان خود پیغمبر است. بعد که قدرت پیدا شد و- عرض بکنم که- قوه پیدا شد در همان قرن اول اسلام، در همان قرن- مثلًا سی سال، در همان قرنهای اول و سی سال اول، سی و پنج سال اول، دو تا امپراتوری را اینها شکست دادند! امپراتوری روم و امپراتوری ایران. ایران را فتح کردند، روم را هم فتح کردند. این افیون است؟! این اسلام آمده است که بسازد با کسری «1» و مردم را بگوید تبعیت کنید از کسری؟! این آمده است که بسازد با سلطان روم و بگوید به مردم روم- تعلیم کند- که بسازید با اینها؟! یا این آمد و دوتا امپراتوری را شکست داد و عقبشان زد برای اینکه عدل را در عالَم و برای این فقرا ... برای اینکه این فقرا را آنها میخوردند، جلویشان را بگیرد؟
مردیکه تو روزنامه حالا این را مینویسد! در یک همچو زمانی، این مطلب را مینویسد که افیون است! خوب، پیشتر یک غفلتهایی بوده است، شده است یک غفلتهایی، اما خوب الآن مردم، جوانهای ما قرآن را نگاه کردند؛ از قرآن هم اطلاع دارند؛ مع الاسف خوب بعضی شان هم همین طوری یک چیزی قبول میکنند؛ همین طور یک صدایی که میآید اینها دنبالش میروند؛ یک صدایی بلند بشود، اینها هم دنبالش بروند. اما انسان، آدم باید اگر یک مطلبی را شنید راجع به یک نظامی، راجع به یک جهتی مطلبی را شنید، باید برود مطالعه کند ببیند صحیح میگوید این آدم؟ این مردیکه که نوشته است اسلام افیون جامعه ... واقعاً اسلام افیون جامعه است؟!
این خود اسلام. میآییم سراغ آنهایی که- اسلام در زمان خودش، یعنی زمانی که متن بوده است و پیغمبر بوده و قرآن، پیغمبر بوده و قرآن- بعدش هم در زمانهای بعدی که اسلام با چیزها، جنگها، جنگهای بین همین طایفه طبقه سه بوده با امپراتوریها؛ منتها اسلام همچو قدرتی داده بود به این عده جمعیت کم، چند هزاری، که رفتند امپراتوری روم را فتح کردند و امپراتوری ایران را هم فتح کردند. امپراتوری ایران که وقتی- مثلًا- [در] جنگها که وقتی تجهیز قوا میکردند، اسبهایشان چه و- عرض میکنم- زینهای اسب طلا و نمیدانم چه، بساطی اینها داشتند، همین سر و پابرهنهها را، همینهایی که پیاده میرفتند و چند تایشان یک شتر داشتند و البته یکی یک شمشیر داشتند، قدرت داشتند، شمشیر داشتند اما چند نفر با هم یک شتر داشتند و چند نفر با هم مثلًا یک اسب، ده تا اسب در یک جمعیتشان پیدا میشد، اسبی نداشتند، شتر حسابی نداشتند، اسبی نداشتند، آذوقه حسابی نداشتند اما قدرت داده بود اسلام به اینها، یعنی تحت تعلیمات متن اسلام و آن کسی که متن اسلام را پیاده کرده بود، یک همچو قدرتی به مسلمین داده بود که همین آدمهایی که دیروز چیزی نبودند و یک عده فقرایی با هم آنجا میلولیدند، امروز شمشیر را کشیدند و دوتا امپراتوری که تمام دنیا- آن وقت از اینجاها خبری نبوده، آن وقت این دو امپراتوری بوده است که یکی روم بوده و یکی ایران بوده- این دو امپراتوری را، این یک مشت عرب صُعلوک «1» و گدا که شمشیر چند تا در این- مثلًا- ده هزار، بیست هزار نفر بوده، اینها همه شمشیر نداشتند، همه زره نداشتند، همه چیز نداشتند، با همین دست خالی راه افتادند لکن قدرت روحی داشتند- مثل ما نبودند که ضعیف النفس یا ضعیف القلب باشند! قدرت روحی داده بود اسلام به آنها- همین عده قلیل با همین قدرت الهی که به آنها داده شده بود و پشتوانهای که اسلام دنبالش بود و دعوتی که اسلام میکرد از اینها، راه افتادند و آن دوتا امپراتوری بزرگ را شکست دادند و فتح کردند. ایران فتح شد در زمانِ قبل از اینکه سی سال از اسلام بگذرد، ایران فتح شد و روم فتح شد؛ و مملکت اسلام رفت تا آن طرف آفریقا و تا همه جا، تا اسپانیا رفت. منتها بعد بیعرضگی کردند خود مسلمانها که یک مسئله دیگر است.