یک جای دیگری هم، که به طور دیگر با آن مبارزه کردند، دانشگاهها بود. دانشگاهها هم چنانچه یک دانشگاههای اسلامی- ملی بود، کسانی که از آنها بیرون میآمدند، میتوانستند در مجلس بروند و دولت تشکیل بدهند و امثال اینها و نگذارند نفوذ اجانب در این کشور زیاد بشود. آنجا را هم به یک وضع دیگری کوبیدند؛ یعنی، خود دانشگاهها را نریختند و تعطیل بکنند، برای آنها برنامههایی گذاشتند، معلمهایی درست کردند، استادهایی درست کردند که آنها در خدمت آنان بودند تا دانشگاه را یک دانشگاه وابسته به خارج و وابسته به انگلستان- در یک وقت- به امریکا- در آخر- این طور درست بکنند که افرادی که از اینها بیرون بیایند- الا کمی از آنها- در خدمت اجانب باشند. این هم یک باب مفصلی است که محتاج به بحث زیاد است که دانشگاه ما را به صورتی در آوردند که ولیدههای آن دانشگاه، و فراوردههای آن دانشگاه، آنهایی که از دانشگاه خارج میشدند و به خارج هم میرفتند و از خارج سوغات میآوردند، تمامش در خدمت آنها باشد. آنها این طور میل داشتند. البته در بین اینها بعضیها هم بودند که آن طور نبودند، اما در یک اقلیت ناچیز واقع بودند. این هم مراکز تعلیم ما.