من نمیتوانم باور کنم که کسی مبادی معنوی نداشته باشد و برای مردم کوشش کند. من اصلًا باورم نمیآید. آنهایی که مبادی معنوی دارند، آنهایی که خدا قائلند، آنهایی که جزا قائلند، آنهایی که عطا قائلند، اینها تعقل دارد که یک کسی خودش را، جان خودش را بدهد یک جان بالاتر بگیرد؛ همه چیزش را بدهد و از خدا زیادتر، آن قدری که هیچ چشمی نمیتواند ببیند و هیچ گوشی نمیتواند بشنود بگیرد. این یک امری است معقول که ما عبا بدهیم صدتا عبا بگیریم. یک جانی که توی این کالبدْ محبوس است بدهیم آزاد بشویم، یک جانی که الهی است، آزاد است، محیط است، همه چیز است، ارادهاش فعال است، میگوید بشو میشود، هر چیز و هر چه بخواهد میشود، یک همچو چیزی بگیرد. این معقول است که انسان در اینجا فداکاری کند جان بدهد؛ اما آن کسی که این مبادی را ندارد، یا بسیار احمق است یا دروغ است مطلب. من میگویم دروغ است مطلب؛ تعمیه است. اینکه من برای مردم، برای توده دارم زحمت میکشم