در قضیه عاشورا که باید مرکز وحدت باشد همه شهرها، ما میدیدیم حتی در شهرهای مقدس بین دستجات سینه زن، دستجات عزادار با هم اختلاف میافتاد و این کاشف از این بود که اولًا، ما خودمان رشد نداشتیم و نداریم و ثانیاً، دستهایی که در کار بوده است این طور همه جا نفوذ کرده است که حتی در دستجات سینه زنی نفوذ کرده است که دستجات سینه زنی که باید همه زیر بیرق امام حسین- سلام اللَّه علیه- مجتمع باشند، جنگ و نزاع بکنند. یک دسته چه، آن دسته چه، و اختلافاتی بود که تا آخر هم محلات با هم مختلف بودند. از آنجا که میگذشتی، در سطح شهر، شهرهای بزرگ، اختلاف ایجاد کرده بودند. هم بین خود روحانیون با هم و هم بین مردم با هم. حزب درست میکردند منشا اختلاف بوده؛ هر مسئلهای که اینها ایجاد میکردند، برای همین مساله بود که نگذارند این مجتمع با هم اتحاد پیدا کنند و مع الاسف، تاثیر کرده بود حتی در بالاترین قشر روحانی و بالاترین قشر روشنفکر و حتی آنها هم تحت تاثیر واقع شده بودند و آن اختلافاتی که باید اینجا جلویش را بگیرند خودشان هم داخل شده بودند.