اينها مىخواستند از ما و از شما و از روحانيون يك موجود بىخاصيتى درست كنند كه هيچ رنگ و بويى نداشته باشد و هيچ كارى نداشته باشد به اينكه به اين ملت چه مىگذرد، به اين مخازن ملت چه مىگذرد، حكومت چه مىكند، اين قلدرها چه مىكنند با ملت، اين خانها چه مىكنند با ملت. يك اشخاص بىرنگ و بويى مىخواستند، كه خيلى هم [به آنها] احترام مىكردند: شما بنشينيد سر جاهاتان و مسألهتان را بگوييد، ما احترامتان هم مىكنيم، سلام بلند بالايى هم به شما مىدهيم، اما اگر يك قدم آن طرف بگذاريد، نه، ديگر اينجا حد شما نيست، حد شما تا آنجايى است كه مسأله بگوييد و بياييد مسجد و خيلى هم كه چى بشود، يك مجلس فاتحهاى باشد، برويد مجلس فاتحه بنشينيد. به ما تحميل كردند اين را و ما بايد از زير اين بار تحميل بيرون برويم.
روحانييت بايد در صحنه باشند. بايد همه اين حرفهاى نامربوطى كه زده بودند و شما را مىخواستند از دخالت در امور جامعه كنار بگذارند، همه آنها را پشت سر بگذاريد- و گذاشتهايد پشت سر. علماى اعلام نبايد بروند كنار بنشينند تا مقدرات آنها در امريكا تدوين بشود و يا در شوروى تدوين بشود.
ما را كنار گذاشتند و مقدرات ما در امريكا تدوين مىشد.